خوزه سیلوا کیست؟ تکنیک موفقیت سیلوا چیست؟
خوزه سیلوا فراروانشناس و خالق متد سیلوا است، او در11اگوست سال 1914 در شهر لاریدو در ایالات آمریکا دیده به جهان گشود. سیلوا از همان اوان جوانی با فوت پدر نانآورخانه شد. بعد از ظهرها انجام تکالیف درسی برادر و خواهرش را با دقت هر چه تمام تر نظاره گر میشد، آنها هم که اشتیاق فراوان خوزه را در یادگیری خواندن و نوشتن میدیدند به او کمک میکردند.
خوزه هدفش راکمک به مردم در افزایش ضریب هوشی (IQ)، بهبود مهارتهای فرا روانشناختی و افزایش توانایی با استفاده از نیروی ناشناختهی علم میداند. آزمایشهای سیلوا بر پایه سابقه او در الکترونیک و مطالعات وی در زمینهی روان شناسی استوار بود. وی مطالعات فراوانی بر روی امواج آلفا و فعل و انفعالات الکتریکی در مغز انسان انجام داده بود؛ و این نظریه را ارائه داد که قدرت باز دارنده الکتریکی مغز میتواند تا مرز افزایش کارایی و تواناییهای مختلف انسان تقلیل یابد. سیلوا معتقد بود که مغز آدمی زمانی که بدن در کمترین فعالیت است، بسیار فعال خواهد بود و مغز در فرکانسهای بسیار پایین اطلاعات بیشتری دریافت کرده و ذخیره میکند. مشکلی که سیلوا با آن روبرو بود این بود که ذهن را در این فرکانسها هوشیار نگاه دارد. خوزه برای رسیدن به این هدف، ابتدا هیپنوتیزم را امتحان کرد. اما از آن جایی که عمل هیپنوتیزم، ذهن را بسیار پذیرا میسازد، وی به این نتیجه رسید که نوعی کنترل بسیار خاص برای بهبود عملکرد ذهن لازم است. سپس تمرینای ذهنی را مورد آزمایش قرار داد تا بتواند ذهن را آرام کند و در عین حال بسیار هوشیارتر از حالت آن، در زمان هیپنوتیزم سازد. او به این نتیجه رسیده بود که یافتههای حاصل از این آزمایش میتواند به بهبود و تقویت حافظه در کنار درک عمیقی از فعالیتهای مغز و در نهایت افزایش ضریب هوشی فرد منجر شود. خوزه اولین کسی بود که نشان داد میتواند شیوه های آگاهی یافتن از نواختهای آلفا و تتای مغزش را بیاموزد؛ یعنی همان چیزی که امروز در تکنیکهای نوین مربوط به درمان بیماریهای روحی و روانی از آن استفاده میشود. نخستین تجربه سیلوا از درک حسی (perception-extrasensory) بر روی دختر خود و بقیه فرزندانش بود و جواب کامل گرفت. ایشان در طول 10 سال 39 کودک را تحت تعلیم قرار داد و در راستای هر چه بهتر ساختن روش خویش دست به تلاشهای فراوانی زد.
ذهن، کنترل همه چیز را بر عهده دارد. ادراکات، تصورات، تفکرات، اعتقادات و بطور کلی تمام جنبههای شناختی رفتار انسان تحت کنترل ذهن او قرار دارد. جهان و هر آنچه که در آن موجود است از طریق تصوراتمان در ذهن ما انعکاس مییابد؛ بنابراین اگر ما بتوانیم از طریق دستکاری و کنترل ذهن این تصورات را تغییر بدهیم؛ متعاقباً واقعیتهای زندگی ما نیز دست خوش تغییر خواهد شد. به عبارت دیگر، اگر ما بتوانیم ذهن خودمان را تحت کنترل درآوریم قادر خواهیم شد دنیایی مطابق با آرمانها و ایدهآلهای خودمان بسازیم.به وسیلهی پرورش ذهن میتوانیم در زمینههایی هم چون توسعه روابط انسانی، حل مشکلات خانوادگی، افزایش تندرستی و سلامتی عمومی بدن ، افزایش میل و اشتیاق زندگی، تمرکز ذهنی، کنترل احساسات، موفقیتهای شغلی، اعتماد به نفس، ترک عادات ناپسند، کنترل وزن، جلوگیری از نفوذ دیگران، عدم مقاومت در برابر تغییرات زندگی، عدم مقاومت در برابر تغییرات زندگی یا به عبارت کلیتر در زمینهی کنترل ذهنتان گامهای اساسی بردارید؛
منشاء واقعیتهای زندگی شما ذهن شماست. همهی موجودات و عناصر کرهی زمین در وجود خود دارای ریتم هستند؛ قلب خون را با ضربانهای ریتمیک به سلولهای بدن پمپاژ میکند. در سالهای اخیر دانشمندان کشف کردند که مغز ما امواجی قابل اندازهگیری تولید میکند که این امواج شدیداً در ارتباط با سطح هوشیاری یا خواب، بیقراری یا آرامش، تمرکز یا عدم تمرکز و حتی بیماری یا تندرستی ما قرار دارد. ریتم امواج مغزی ما تحت تاثیر هیجانات، اضطرابات، انگیزشها، استرسها و آرمیدگیها و یا به صورت خلاصه تحت تاثیر حالات گوناگون روانی ما قرار دارد. چیزی که در این میان ممکن است تعجب انگیز به نظر رسد؛ این است که ما توانایی تحت کنترل در آوردن این امواج را دارا هستیم و متدهای ذهنی سیلوا به خوبی از عهدهی اجرای این وظیفه بر میآید.
دانشمندان 4 نوع امواج مغزی در انسان تشخیص دادهاند که تولید هر کدام از این امواج به سطح فعالیت مغز بستگی دارد. این امواج از فرکانس پایین به بالا عبارتند از: دلتا، تتا، آلفا و بتا.
فرکانس هر یک از این امواج با نصب الکترودهایی بر روی سر انسان بوسیلهی دستگاه الکتروآنسفالوگرافی (EEG) در واحد سیکل در ثانیه قابل اندازهگیری است. پایینترین سطح فعالیت امواج مغزی انسان با فرکانس حدود 2/1 سیکل در ثانیه، به هنگام بیماری صرع {زمانی که مغز در بالاترین سطح فعالیت الکتریکی خود قرار دارد}بروز پیدا میکند.
با در نظر گرفتن این که هر یک از چهار سطح امواج مغزی(دلتا، تتا، آلفا، بتا) با امواج مجاور خود تداخل پیدا میکنند و این که فرنکانس امواج مغزی هر فردی به مقدار اندکی از دیگران متفاوت است؛ میتوان گفت که:
1-زمانی که ما در سطح امواج دلتا قرار داریم، نوسان امواج مغزی ما از 2/1 تا 4 سیکل در ثانیه است. دلتا، قلمروی خوابی عمیق و ناخودآگاه و قلمروی نیمه شناخته شدهی بیهوشی است.
2-هنگامی که در سطح امواج تتا قرار داریم، مغز ما با امواجی با فرکانس 4 تا 7 سیکل در ثانیه تولید میکند. تتا قلمروی خواب نیمه عمیق و راحت و قلمروی احساس رضایت مطلق و کامل است.
3-زمانی که در سطح امواج آلفا قرار داریم، امواج مغزی با فرکانس 7 تا 14 سیکل در ثانیه تولید میکنیم. آلفا قلمروی خوابی آرام و توام با رویاست.
4- هنگامی که در سطح امواج بتا یا سطح آگاهی و بیداری کامل قرار داریم؛ مغز ما امواج 14 تا 21 سیکل در ثانیه تولید میکند. یک فرد معمولی و دریک روز معمولی در سطح امواج بتا با فرکانس 21 سیکل در ثانیه قرار دارد.
4-1 زمانی که آرامش فرد به هم میخورد این ریتم افزایش یافته و باعث عدم تندرستی، تشویش و بیقراری، ناتوانی در یادگیری و ناتوانی در تمرکز ذهنی میشود که خود این عوامل نیز از عوامل افزایش دهندهی ریتم امواج مغزی به شمار میرود .
اما ریتم سلامتی کامل بدن، ریتم آرمیدگی، یا به عبارت کلیتر ریتم استعدادهای خالص در سطح امواج مغزی پایین تر از 19 سیکل در ثانیه قرار دارند .
روشی را که میخواهیم ارائه دهیم، رساندن امواج مغزی افراد به 10 سیکل در ثانیه است که یکی از راههای رسیدن به سطح مرکزی امواج آلفا (فرکانس 10 سیکل در ثانیه) ، مراقبه یا MEDITATIONاست .
تقریبا هر عضوی از اعضای انجمنهای علمی و پزشکی اعتقاد دارد که استرس علت پنهان بسیاری از مشکلات مربوط به سلامتی بدن ماست . اگر فعالیت مغز در سطحی فراتر از فرکانس 21 سیکل درثانیه (محدودهی فعالیت آگاهانه و طبیعی) قرار گیرد؛ مکانیسمی که در هر فرد طبیعی و سالم وجود دارد و سیستم دفاعی خارجی بدن در برابر نفوذ عوامل بیگانه (میکروبها و ویروسها) را تحت کنترل دارد؛ دچار اختلال میشود .
در نتیجهی زایل شدن تمرکز ذهنی و پریشانی افکار ، کل فرایند تفکر ما را دچار اختلال میکند . در چنین حالتی افکار دائماًتغییر یافته و از کنترل خارج میشوند و قادر به تمرکز بر روی عوامل اصلی و مهم نخواهد بود . بیقراری ، پرش ذهنی از یک موضوع به موضوع دیگر قبل از ایجاد یک فکر کامل در ذهن و ناتوانی در بخاطر آوردن وقایع گذشته از دیگر پیامدهای منفی فعالیت مغزی در سطح فرکانس بالاتر از 21 سیکل در ثانیه است .
میتوان گفت که توانایی پایین نگاه داشتن ارادی سطح امواج مغزی دارای منافع سودمند بسیاری است که مقابله با بیماریها و ناراحتیهای جسمانی نمونهی کوچکی از آن است .
سطح مرکزی امواج آلفای مغزی با فرکانس حدود 10 سیکل در ثانیه ، توام با حالتی از آرامش و راحتی است . ما با پایین نگاه داشتن ارادی امواج مغزی خود میتوانیم میزان تمرکز ذهنیمان را در سطح بالایی نگاه داریم . در واقع رسیدن به سطح مرکزی امواج آلفا (فرکانس 10 سیکل در ثانیه) در انجام فعالیتهایی که احتیاج به تمرکز زیاد دارد ؛ بسیار کارساز و مفید است. در این سطح افکار ما بسیار ملموس و واقعی هستند که میتوانیم تمام ابعاد آنها را مورد بررسی قرار دهیم.
فرکانس طبیعی و نرمال فعالیت مغز به هنگام بیداری بالاتر از 10 و پایین تر از 20 است. توانایی های زیادی از جمله پرورش اندام بدن، در سطح امواج کم فرکانس، هنگامی جلوهگر می شود که فرکانس امواج مغزی به هنگام تمرین ذهنی به طور طبیعی و خودبه خود کاهش پیدا میکند و خواستههای شما را همانطور که برنامهریزی میکنید عملی میسازد. مراقبه نیز مانند بیقراری، عصبانیت، یا هر هیجان دیگری که فرد را بیتاب میکند یا به او آرامش میبخشد، دارای ریتم خاص خود است. آنچه که در طی مراقبه صورت میگیرد عبارت است از پایین آمدن سطح فرکانس امواج مغزی و جدا شدن موقت ذهن از بدن.
مراقبه باعث تمرکز یابی بهتر ذهن میشود چرا که در طی مراقبه ذهن دیگر مجبور نیست خود را درگیر حالتهای عصبی و هیجانی بدن یا واکنش های بدن نسبت به محرک های خارجی و درونی بکند. اگر بدن بتواند از زیر سلطهی ذهن خارج شود، در این صورت وظایف خود را به نحو احسن انجام خواهد داد. مهمترین وظیفهی شعور بدنی، حفظ تعادل حیاتی سلول ها به منظور حفظ وضعیت طبیعی و سالم آنهاست.
.: Weblog Themes By Pichak :.