مسابقه با خود یا دیگری؛ موفقیت یا رضایت؟ بخش 1 - پرسشنامه / مبانی نظری و پژوشی/ Spss
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مسابقه با خود یا دیگری؛ موفقیت یا رضایت؟ بخش 1

در یک تقسیم بندی کلی ما انسان ها به لحاظ روانی به دو دسته تقسیم می شویم: یکی کسانی که به تعبیر من اهل موفقیت اند و دسته دوم کسانی که اهل رضایت اند. این یک تقسیم بندی کلی است. بعد از اینکه تقسیم بندی را توضیح دادم، نکته ای را در باب خود این تقسیم بندی بیان می کنم.

یک دسته از ما آدمیان اهل موفقیت (success) هستیم. این نوع آدمیان که اهل موفقیت اند چهار ویژگی دارند:

1-
معمولا در حالات بهنجار آگاهی شان، مثل اکنون که ما در حالت بهنجار آگاهی مان هستیم، همیشه ذهناً و نظراً خودشان را در حال مقایسه با دیگران می بینند و عملا هم خودشان را درحال مسابقه با دیگران می بینند. بنابراین، هروقت در مقام نظرورزی و مشغول فکر کردن هستند.

خودشان را در حال مقایسه با دیگران می بینند و با دیگران مقایسه می کنند که آیا من از دیگری/ دیگران چه وضعی دارند. در مقام عمل هم خودشان را در حال مسابقه با دیگری/ دیگران می بینند و دائما کوشش آگاهانه شان معطوف به جلوزدن از دیگران است. بنابراین، ویژگی اول را می توان مسابقه نظری و مسابقه عملی نامید.

2-
ویژگی دوم مربوط به میدان مسابقه یا مقایسه است. یعنی اینکه میدان مسابقه یا مقایسه، یا به تعبیر دقیق تر، جهت مسابقه یا مقایسه را، در چه می دانند و در چه چیزهایی خودشان را با دیگران مقایسه می کنند و در حال مسابقه می دانند. معمولا این دسته در هفت مطلوب اجتماعی خودشان را با دیگری/ دیگران مقایسه می کنند یا با دیگری/ دیگران مسابقه می دهند:

1- ثروت؛ 2- قدرت (که مراد، قدرت سیاسی اس)؛ 3- حیثیت اجتماعی؛ 4- جاه و مقام؛ 5- شهرت؛ 6- محبوبیت؛ 7- علم آکادمیک یا علم مدرسی یا عمل قیل و قال؛ یعنی علمی که از راه دفتر و دستک و کتاب و مجله و... حاصل می شود. حالا ممکن است کسی در یکی از این هفت تا خودش را در حال مقایسه و مسابقه با دیگران ببیند و ممکن است کسی در دو تا از این هفت تا یا سه تا از این مطلوب ها با دیگران مسابقه بدهد و هرچه این تعداد بیشتر شود برای کسی که گرفتار آن مقایسه ها و سابقه هاست وضع بدتر و بدتر می شود.
گاهی شخص فقط در یک حوزه، مثلا فقط از لحاظ علم آکادمیک، خودش را با دیگران مقایسه می کند یا از لحاظ ثروت یا از لحاظ قدرت سیاسی. یعنی فقط یک حوزه مقایسه یا مسابقه دارد، ولی وقتی بنا باشد هم زمان در ثروت، قدرت، علم و حیثیت اجتماعی خودش را با دیگران مقایسه کند و با آنها مسابقه بدهد، آنگاه چنین شخصی به دست خودش، در چهار میدان با افراد مقایسه می شود و همچنین در چهار میدان، با فعالیت های خودش، با دیگران مقایسه می شود. میدان مسابقه معمولا یکی از این هفت تا یا چند تا از این هفت تاست.
3-
ویژگی سوم این افراد این است که در این مقایسه هروقت خودشان را جلوتر بینند احساس پیروزی می کنند و هروقت خودشان را عقب افتاده ببینند احساس شکست می کنند. یعنی این طور نیتسند که نتیجه مقایسه را، خواه شکست باشد و خواه پیروزی، تجربه بدانند و بگویند این هم تجربه ای بود، بکله احساس شکست و پیروزی شان را معطوف به این مسائل می کنند. به تعبیر دیگر، انگار فلسفه زندگی شان همین است که از چه کسی جلو بزنند و از چه کسی عقب نیفتند، و بنابراین جلوافتادن را مترادف با پیروزی می گیرند و عقب افتادن را معادل با شکست؛ و بنابراین، متوازن و متناسب و متعادل با این احساس پیروزی و شکست هم طبیعتا احساسات مثبت یا منفی به آنها دست می دهد.

متناسب با احساس پیروزی ای که می کنند، یعنی متناسب با کمیت و کیفیت احساس پیروزی، احساسات مثبت دارند و متناسب با کمیت و کیفیت احساس شکست هم احساسات منفی دارند. مثلا وقتی من احساس می کنم از شما جلو زده ام شادم و وقتی احساس می کنم از شما عقب افتاده ام اندوهگینم یا نسبت به شما حسد پیدا می کنم (احساسات منفی).

واقعا فهرست و جدول همه احساسات و عواطف ما آدمیان را می شود از این لحاظ دوتکه ای کرد؛ از لحاظ اینکه وقتی احساس پیروزی می کنیم کدام یک از اینها عارضمان می شود و وقتی احساس شکست می کنیم کدامشان عارضمان می شود؛ یعنی در میان این [مثلا] 85 احساس و عاطفه و هیجانی که داریم واقعا یک طرف احساسات مثبت مان است که به هنگام پیروزی عارضمان می شوند و یک دسته احساسات منفی مان است که به هنگام احساس شکست عارضمان می شوند. به هر حال، عقب افتادن و جلوافتادن را فقط تجربه تلقی نمی کنیم بلکه پیروزی یا از آن طرف شکست تلقی می کنیم.

4-
ویژگی چهارم این گروه این است که هویت شان طبعا فقط هویت اجتماعی است. یعنی از هویت فردی بی بهره اند. چرا؟ چون متر و اندازه شان، موفقیت و شکست است و این دو، به نظر اینها فقط در ظرف زندگی اجتماعی معنا دارد. بنابراین، در سرِّ سویدای دل شان اگر از آنها بخواهید تعریفی از خودشان به دست بدهند باید تعریف شان این گونه باشد: «من آنم که از فلانی و فلانی و... جلو هستم و از بهمانی و بهمانی و... عقبم».

یعنی هویت شان همیشه یک هویت اجتماعی است. نمی توانند خودشان را در تفرد (individually) خودشان تعریف کنند. همیشه باید خودشان را در ظرف زندگی اجتماعی تعریف کنند. چون اصلا همه چیزشان بستگی به پیروزی ها و شکست هایشان دارد و پیروزی و شکست هم که در عداد با بقیه شهروندان جامعه شان، دوستان شان، نزدیکان شان، بستگان شان و... است.

این هویت درواقع هویت کاملا جمعی و اجتماعی است. هویت فردی ندارند،  یعنی نمی توانند هیچ ویژگی فردی ای را به خودشان نسبت دهند. می توانستند اما آن ویژگی های فردی را از دید خودشان مغفول کردند فقر خودشان را در مقایسه با دیگران تعریف می کنند. تعیین هویت شان (identification) از دید خودشان فقط در قالب زندگی اجتماعی امکان پذیر است. فقط در قالب زندگی اجتماعی می توانند بگویند تعریف من این است، و حد و رسم من این است.

این طبقه به دو جهت زندگی گوارایی ندارند: هم به جهت نظری و هم به جهت عملی. به این دو جهت همیشه تلخ کام و ناکام اند. به جهت نظری، اصلا این مسابقه و مقایسه ای که برای خودشان تصویر می کنند مبنای نادرستی دارد و چون مبنای نادرست نظری دارد هیچ وقت نمی تواند آنها را در نظر خودشان کامرا جلوه دهد. آن مبنای نادرست چیست؟ یک مسابقه ورزشی مانند «دو» را در نظر بگیرید که همه ما در آن شرکت می کنیم.

وقتی سوت آغاز مسابقه به صدا در می آید همه از یک نقطه شروع به دویدن می کنیم. چون همه یک جا ایستاده ایم و پایمان روی یک خط است. یعنی دقیقا همه از یک نقطه شروع به دویدن می کنیم. اگر چنین باشد در اواسط مسابقه که درحال دویدنیم من اگر به عقب سرم نگاه کردم و تعدادی از شما را عقب سر خودم دیدم می توانم بگویم که من از شما جلو افتاده ام و به جلو هم که نگاه می کنم و تعدادی از شما را جلوتر از خودم می بینم می توانم بگویم من از آنها عقب افتاده ام.

چون همه از یک نقطه راه افتاده ایم آن وقت شخص می تواند در مسابقه به پشت سری هایش نگاه کند و به زبان حال یا قال به آنها بگوید من از شماها جلو زده ام و از آن طرف هم به جلوسری هایش نگاه کند و بگوید من از شماها عقب افتاده ام و این مقایسه واقعا درست است.

اما حالا فرض کنید مسابقه ای باشد که وقتی سوت آغاز مسابقه به صدا در می آید یکی از دیگری 500 متر جلوتر باشد، دیگری سه کیلومتر جلوتر باشد، یکی دو فرسخ عقب تر باشد، دیگری پنج فرسخ عقب تر باشد، یکی دویست متر جلوتر و دیگری صد متر عقب تر. هرکسی در جایی ایستاده است و شروع به دویدن می کند.

در اینجا اگر شما وسط مسابقه به پشت سرتان نگا کردید و دیدید چه کسانی پشت سرتان هستند آیا می توانید به پشت سری هایتان به زبان حال یا قال بگویید من از شما جلو زده ام؟ خیر. نمی توانید بگویید. به همین ترتیب به جلوی هایتان هم نمی توانید بگویید من از شماها عقب افتاده ام. چون ما از جای واحدی شروع به حرکت نکرده ایم. هرکدام از جایی شروع کرده ایم. ممکن است شما در وسط مسابقه پشت سر من باشید، ولی درواقع سه برابر این یپروزمندتر باشد و ممکن است کسی جلوتر از من باشد و خیلی هم جلوتر باشد اما درواقع از من عقب افتاده باشد.

 
چرا؟ چون جلوتر بودن او به این دلیل است که از اول هم 7 کیلومتر از من جلوتر بوده و در چنین شرایطی شروع به مسابقه کرده است. خوب حالا گرچه دو کیلومتر از من جلوتر است اما من پنج کیلومتر فاصله ام را با او کم کرده ام. از آنجایی که این مسابقه آغازگاه های مختلفی داشته، لذا مبنای نظری مقایسه اش غلط است و در چنین شرایطی نمی توان افراد را با یکدیگر مقایسه کرد.

یعنی ممکن است کسی 10 کیلومتر از شما عقب تر باشد، اما فی الواقع سه برابر پیروزتر از شما باشد و کسی هم باشد که 10کیلومتر از شما جلوتر است ولی فی الواقع 10 برابر از شما شکست خورده تر باشد. چون مسابقه آغازگاه های مختلفی داشته است. بنابراین، در این مسابقه آن چیزی که مشکل زاست این است که ما اصلا متری برای اندازه گیری پیش رفت یا پس رفت، یا به تعبیر دیگر، پیش افتادگی یا عقب ماندگی نداریم.

متر، سنجه، معیار یا محکی نداریم برای اینکه بفهمیم چه کسی عقب افتاده و چه کسی جلو افتاده است. حالا مسابقه ماها از کدام قسم است؟ مسابقه همه ما از قسم دوم است. چون وقتی ما پا به عرصه دنیا گذاشته ایم از هر پنج جهت جسمانی، ذهنی، روانی، اخلاقی و اجتماعی در جاهای مختلفی ایستاده بودیم.



تاریخ : پنج شنبه 94/2/17 | 5:37 عصر | نویسنده : ابوبکر عزیزی مقدم | نظر


  • paper | خرید لینک انبوه | خرید بک لینک ارزان
  • بک لینک با کیفیت | فال تاروت عشق