" سی ثانیه پای صحبت برایان دایسون "
فرض کنید زندگی همچون یک بازی است. قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید. جنس یکی از آن توپها از لاستیک بوده و باقی آنها شیشه ای هستند. پر واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین، دوباره نوسان کرده و بالا خواهد آمد . اما آن چهار توپ دیگر به محض برخورد ، کاملا شکسته و خرد میشوند. او در ادامه میگوید : آن چهار توپ شیشه ای عبارتند از : خانواده، سلامتی، دوستان و روح خودتان؛ و توپ لاستیکی همان کارتان است. کار را بر هیچ یک از عوامل فوق ترجیح ندهید؛ چون همیشه کاری برای کاسبی وجود دارد؛ ولی دوستی که از دست رفت دیگر بر نمی گردد. خانواده ای که از هم پاشید دیگر جمع نمی شود. سلامتی از دست رفته باز نمی گردد. و روح آزرده دیگر آرامشی ندارد.
انرژی مثبت
همه آبهای دنیا هم نمیتوانند یک کشتی را غرق کنند ، مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند . بنابراین تمام نکات منفی دنیا روی شما تأثیر نخواهد داشت ، مگر اینکه شما اجازه دهید . آدمهایی که شما را بارها و بارها میآزارند ، مانند کاغذ سمباده هستند. آن ها شما را میخراشند ، اما در نهایت این شما هستید که صیقلی و براق خواهید شد وآن ها مستهلک و فرسوده . محال است بارانی از محبت به کسی هدیه کنی ودست های خودت خیس نشود چه زیباست بی قید و شرط عشق بورزیم بی قصد و غرض حرف بزنیم بی دلیل ببخشیم وازهمه مهمتر بی توقع به تمام موجودات محبت کنیم... عجیب است که مردم چقدر برای مبارزه با شیطان تلاش می کنند اگر همین انرژی را صرف عشق ورزیدن به همراهانشان کنند، شیطان در تنهایی خود خواهد مرد.
. "هلن کلر "
مواظب خودت باش !
معن? ا?ن جمله ا?ن ن?ست که از خودت مواظبت کن ! معن?ش ا?ن است که ه?چکس به اندازه خودت نمی تواند بهت صدمه بزنه !!! تحق?قات نشان داده که ب?شتر?ن عامل ب?مار? ها ، سخت? ها ، مشک?ت و ناکام? ها? انسان ها خود آنها هستند . . . اگر دوست دار?د بعد از سال ها زندگ? زمان? که برمی گردید و به منظره ? گذشته خود نگاه می کنید، تصو?ر? ز?با و خاطرات? پر از خرسند? بب?ن?د ، ا?نها را به هم پ?وند بزن?د:
1- تصم?م را با تحق?ق
2- هوس را با عقل
3- عصبان?ت را با صبر
4- انتقام را با فراموش?
5- عبادت را با ب? توقع?
6- خدمت به خلق را با گمنام?
7- قلبت را با « خدا »
پ?وند بزن
" فرصت زندگی کردن کم استمواظب خودت باش"
آلبرت انیشتن :
"همه امراض انسانی توسط مغزهایی ایجاد میشوند که کمتر مورد استفاده قرار میگیرند"
مدیران تصادفی
مدیران تصادفی کسانی هستند که به یک تصادف، به پست مدیریت رسیدهاند. برخی از این تصادفها به شرح زیر است:
ü پدری که کارآفرین بوده و مدیر یک کسب و کار است، به صورت ناگهانی فوت یا مهاجرت میکند و فرزندی که تا دیروز سرگرم زندگی شخصی خود و گشت و گذار در خیابانها بوده است، ناگهان خود را پشت میز مدیریت میبیند
ü مدیر ارشد یک سازمان یا شرکت به دلایل سیاسی یا اقتصادی یا شخصی، ناگهان از کار برکنار شده یا شغل خود را ترک میکند و یکی از مدیران میانی، بدون طی شدن فرایند رسمی و توسعهی توانمندیها، ناگهان میزی بزرگتر از میز قبلی خود را تصاحب میکند.
ü یک سرمایهگذار، سهام غالب شرکتی را میخرد و تصمیم میگیرد مدیر معتمد خود را در آن شرکت منصوب نماید.
ü یک مدیر در سازمان با لابی کردن و تخریب دیگران، عملاً تمام گزینههای دیگر را حذف کرده و مسیر را برای تصاحب پستهای مدیریتی ارشد، تسهیل میکند.
ü فردی به دلیل داشتن تعهد بالا و اعتبار زیاد، بدون داشتن دانش و تخصص، در یک پست مدیریتی قرار میگیرد.
مستقل از اینکه مدیران تصادفی با چه فرایندی در این موقعیت قرار میگیرند، ویژگی مشترک آنها این است که:
در موقعیتی قرار گرفتهاند که به آن تعلق ندارند… با مدیران زیادی برخورد می کنیم که از «مدیران تصادفی همرده» یا «مدیران تصادفی زیردست» یا «ارشد» شکایت میکنند. مستقل از تاریخچه و جنس این مدیران، بر اساس آنچه تا کنون دیده و شنیدهام، رفتارهای زیر در میان مدیران تصادفی، زیاد دیده میشوند (الزاماً نه همهی آنها) 1- مدیران تصادفی، بیشتر کارکنان سازمان را «تهدید» میدانند و همواره احساس میکنند همه در صدد هستند جایگاه آنها را تصاحب کنند. 2- مدیران تصادفی، تصمیمهای پراکنده میگیرند و روند یکسانی در تصمیمهای آنها مشاهده نمیشود. گاه برای یک بخش به طرز گستردهای هزینه میکنند و گاه برای مدت طولانی، سرمایهگذاری برای یک واحد را فراموش میکنند. 3- مدیران تصادفی، بسیار دهن بین هستند. از آنجا که آنها تخصصی در حوزهی مدیریت خود ندارند، معمولاً نظرشان، نظر آخرین فردی است که از اتاقشان خارج شده است. 4- مدیران تصادفی، تصمیمهای تکانشی میگیرند. به سادگی افراد را جذب یا اخراج کرده و گاه به سادگی ارتقاء یا تضعیف میکنند. آنها استراتژی بلندمدت ندارند و تصمیمهای آنها غیر قابل پیشبینی است. 5 - مدیران تصادفی، به نظام جاسوسی بسیار علاقمند هستند. آنها ترجیح میدهند هر یک از کارمندان، مدام اطلاعاتی از سایر کارمندان را برای آنها افشا کنند و حتی حاضرند سازمان را چاقتر کنند تا مطمئن باشند به ازاء هر کارمند، یک ناظر وجود دارد. 6- مدیران تصادفی، معیار انتخاب اطرافیان خود را «وفاداری» میدانند و نه «تخصص». چرا که وجود نیروی متخصص، وجود آنها را زیر سوال میبرد اما وجود متعهدان بیتخصص، میتواند چتر حمایتی مطمئن برای آنها باشد. 7- مدیران تصادفی، تشنهی عنوان، مدرک، تقدیرنامه و … هستند و هزینههای جدی برای خریداری این نوع اسناد پرداخت میکنند. 8- مدیران تصادفی، سازمان را محل تفریح میدانند و نه محل کسب و کار. به همین دلیل گاه کارمندانی را در اطرافشان میبینی که هرگز نمیتوانی توانمندی خاصی در آنها یافته و یا دلیل خاصی برای حضور آنها بیابی. 9- مدیران تصادفی از کارکنان رده پایینتر فاصله گرفته و خود را ایزوله میکنند. چون درک چندانی از وضعیت سازمان، مشکلات، دغدغهها و … ندارند و عملاً زبان مشترکی بین آنها و کارکنان وجود ندارد. 10- مدیران تصادفی از جلسات متعدد استقبال میکنند. در جلسههای میان کارکنان، میتوانند لغتهای جدید بیاموزند و تا حدی با کار آشنا شوند و جملاتی را در حافظهی خود، برای استفادههای آتی و توبیخ سایر کارکنان ثبت کنند… 11- مدیران تصادفی، کارکنان خود را فقط در زمانی که نیازمند آنها هستند، «میبینند». گاه کارمندی ماهها در محل کار دیده نمیشود. برای یک جلسه یا یک پروژه صدا زده میشود و به محض اینکه کار مدیر با او تمام شد به فراموشی سپرده میشود. جالب اینجاست که بسیاری از همین مدیران، انتظار اولشان از کارکنانشان، دیده شدن است. آنها بیش از اینکه نگران کیفیت کار، خروجی یک جلسه یا سود سازمان باشند، میخواهند دیده شوند. مدیران تصادفی این روزها در کشور ما رو به گسترش هم هستند. تزریق نقدینگیهای زیاد به افراد و شرکتهایی با ظرفیت کم، موجب شده که از کنار هر شرکت و سازمانی که به رانت اقتصادی دسترسی دارد، دهها شرکت قارچ گونه سبز شده و در راس بسیاری از این سازمانها، مدیران تصادفی منصوب میگردند. این مدیران را نمیتوان حذف کرد اما میتوان به مدیریت بهتر آنها فکر کرد.
30 ویژگی یک سیاست مدار:
از مطالعه 200 بیوگرافی تا سفر به 40 کشور دکتر محمود سریع القلم عصرایران - یک سیاستمدار خوب چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟ این سوالی است که بسیاری از سیاستمداران ایرانی ،بی پاسخ به آن ، وارد گود سیاست شده اند و بسیاری از مردم نیز بی توجه بدان ، به سیاستمداران رأی داده اند . دکتر محمود سریع القلم، فوق دکتری روابط بینالملل از دانشگاه اوهایو و استاد دانشگاه شهید بهشتی در پاسخ به این سوال ، 30 ویژگی سیاستمدار را برای انتشار در عصرایران نوشته است که می خوانید:30 ویژگی سیاست مدار 1- اول تحصیلات خود را تکمیل کرده باشد و بعد کار اجرایی قبول کند و نه بالعکس2- تا آنجا که مقدور باشد، از روی متن سخنرانی کند3- کانون انرژی خود را در مدیریت، در بخش های فکری، تولیدی و فن آوری کشور متمرکز کند.4- به طور دائمی، همه را متوجه "آینده" و "تحقق افق ها" نماید. 5- عصبانیت او با محاسبه قبلی باشد6- ظرفیت صبر و خویشتن داری تا سه سال برای پاسخ به مخالفان خود را داشته باشد7- جلسات را در راس ثانیه آغاز کند8- ارتباط خود را با تمامی اقشار جامعه به صورت مستمر و سازمان یافته حفظ کند9- از کوچک ترین تا استراتژیک ترین اقدامات در روابط خارجی را صرفا برای افزایش قدرت کشور بداند10- وقتی اشتباه کرد، عذرخواهی کند11- همه را متوجه "کشور"، "مصالح کشور" و "قدرت کشور" کند 12- قبل از رسیدن به قدرت، حداقل به چهل کشور سفر کرده باشد. 13- یک روز درمیان، دو ساعت ورزش کند.14- با دست خط خود، یادداشت های تقدیرآمیز برای افرادی که برای کشور زحمت می کشند ارسال، کند. 15- به طور واقعی و با رفتارهای تقویت کننده، به "اصل مقدس رقابت" معتقد باشد.- 16- به یک زبان روز خارجی مسلط باشد. 17- پدر و مادر اصیلی داشته باشد. 18- برنامه ریزی و مدیریت او، با واقعیت ها و مقدورات سنخیت داشته باشد. 19- حداقل دو کار مهم عمرانی و دو چرخش بزرگ فکری که به نفع زندگی مردم باشد، از خود به جا گذارد. 20- در بحبوحه جدی ترین مذاکرات، نخی که از دگمه پیراهن طرف مقابل آویزان است را گوشزد کند: به جزئیات توجه کند. 21- زیرمجموعه او از هوش ذهنی، هوش عاطفی و هوش اجتماعی برخوردار باشد. 22-در هر شرایطی و با هر کسی، مودب باشد. 23- از اسلحه "سکوت" نهایت بهره برداری را کند. 24- در سخنرانی و اقناع مخاطبان، تا می تواند از آمار و ارقام استفاده کند. 25- توجه به زیبایی ها اعم از طبیعت، رنگ های شاد، لبخند، محبت، جزئی از زندگی روزانه او باشد. 26-اخلاق و مدنیت او قبل از مواضع سیاسی اش نمود داشته باشد. 27- قبل از آنکه به قدرت برسد، در حد معمول، خوب زندگی کرده باشد. 28-حداقل 200 بیوگرافی خوانده باشد. 29- از یک نظام فکری منسجمی برخوردار باشد ولی با داده های جدید، آمادگی تعدیل و اصلاح فکر خود را پیدا کند. 30- مسئولیت قدرت را بپذیرد و پاسخگویی به مردم را، جدی، حقوقی و مقدس بشمارد.
مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.