اردیبهشت 94 - پرسشنامه / مبانی نظری و پژوشی/ Spss

فرق آدم ها وموش ها  !

دکتر اسپنسر جانسون نویسنده کتاب چه کسی پنیر من را برداشت،

فرق بین آدمها وموشها را اینطور توصیف میکند:
وقتی یک موش حس میکند تلاشهایش به نتیجه نمیرسد،روش خود را عوض میکند،اما وقتی آدمها حس میکنند کاری که انجام میدهند به نتیجه نمیرسد، عصبانی وخسته میشوند ودوست ندارند روش خود را عوض کنند.حتی گاهی اگر کسی راهکار تازه ای رابه آنها نشان دهد، حالت دفاعی به خود میگیرند و میگویند
من همیشه این کار راهمین طور انجام داده ام.” یا “من آدمی این مدلی هستم.”
در اصل این آدمها از پذیرفتن راهکار تازه و انجام آن میترسند و حس میکنند ترسشان به این معناست که دیگر روشها اشتباه است.
همیشه آنچه به نظر ما طبیعی وصحیح به نظر میرسد، در اصل محصول باورهایمان است وبه ندرت نشان دهنده همه احتمالات و امکانات پیش رویمان یا تخمین صحیحی از توانایی هایمان است.
اگر میخواهید در زندگی خود نتایج متفاوتی بدست بیاورید باید از حصاری که به منظور راحتی دور خود کشیده اید،پا را فراتر بگذارید و راهکارهای متفاوتی را امتحان کنید.

 

برگرفته از سایت: روزبهی



تاریخ : سه شنبه 94/2/8 | 7:24 عصر | نویسنده : ابوبکر عزیزی مقدم | نظر

خوشبختى چیست ؟ 

خوشبختی چیست؟ آیا خوشبختی این است که ثروتمند شویم؟ یا یک خودروی آخرین مدل داشته باشیم؟ یا به یک مقام مهم برسیم؟ یا این که با آرامش زندگی کنیم. آیا موفقیت این است که در کنکور با رتبه بالا قبول شویم؟ یا در تلویزیون برنامه ای داشته باشیم یا این که نه می خواهیم یک زن و یک مادر نمونه، برای همسر و فرزندانمان باشیم؟آیا معنای خوشبختی و شادمانی این است که به اهداف و آرزوهای خود برسیم؟
خوشبختی هم، مثل هر امر دیگری نیاز به اصولی دارد، آنچه مسلم است این که ما می توانیم خوشبخت تر از این که هستیم باشیم، به شرطی که اصولی را در زندگی بدانیم و به آن پایبند باشیم، به شرطی که روش صحیح زندگی کردن را بیاموزیم و تعبیر درستی از زندگی داشته باشیم. خوشبختی و موفقیت بستگی به بینش، احساس و تصور ما از زندگی دارد مثل مثبت اندیشی و داشتن افکار خوب. برای رسیدن به خوشبختی باید به این موارد توجه ویژه کرد:
داشتن هدف مشخص
خوشبختی برای افراد مختلف معانی متفاوت دارد. برای مثال، خوشبختی از نظر یکی آن است که جان و مال خود را وقف کمک به دیگران کند و حال آن که از نظر دیگری ممکن است، داشتن دوستان خوب و یکدل یا رسیدن به شهرت و افتخار و از این قبیل باشد؛ اما چیزی که مهم است و هیچ گاه تغییر نمی کند، این است که هدف باید روشن باشد، زیرا بسیاری از مردم هستند که برای خوشبختی و موفقیت در زندگی بسرعت گام بر می دارند و به طور پیوسته فعالیت می کنند و لحظه ای از لحظات زندگی خود را بیهوده هدر نمی دهند، اما هدف شان مشخص نیست و مدام از این شاخه به آن شاخه می پرند.
بنابراین برای خوشبخت بودن کافی است بدانیم که چه اهدافی در زندگی داریم، همچنین باید با افکار و روحیه خود بیشتر آشنا شویم و برای رسیدن به اهدافی که باور داریم خوشبخت مان می کنند، برنامه ریزی کنیم. در نتیجه وقتی اهداف مان را دنبال می کنیم، احساس بهتری نسبت به خود پیدا خواهیم کرد. پس باید هدف خود را مشخص کرده، همیشه به آن فکر کنیم و برای رسیدن به آن نقشه بکشیم و تلاش کنیم.
داشتن افکار خوب
همیشه سعی کنیم افکار خوب و مثبت در خیال خود پرورش دهیم و هیچ وقت تسلیم شکست و نا امیدی نشویم. در این صورت موفقیت ما در رسیدن به هدف مان بیشتر خواهد بود. در واقع باید کم کم عادت کنیم بر ترس های بیهوده خود غلبه کنیم؛ زیرا تکرار افکار سالم و مثبت، موفقیت و خوشبختی ما را تضمین می کند. همچنین باید خودمان را عادت بدهیم تا هر روز چند دقیقه به انجام کارهایی که شادمان می کند، فکر کنیم. این چند دقیقه، فرصت لازم برای متمرکز شدن روی نقاط مثبت زندگی را به ما می دهد و ما را به خوشبختی و شادی طولانی می رساند.
پس همیشه بکوشیم، روزی را بدون داشتن افکار خوب سپری نکنیم.
و اما آخرین نکته، غلبه بر قسمت ناخودآگاهی خویش است. ممکن است بگویید، من هیچ وقت در برابر خوشبختی، مقاومتی نمی کنم. درست است، بیشتر مردم چنین تصور می کنند که اراده ای قوی دارند و اگر تصمیم بگیرند که خوشبخت شوند، هیچ چیز مانع آنها نخواهد شد، اما درست در چند قدمی آن، پشت پا به خوشبختی خود می زنند. برای روشن تر شدن مطلب کمی آن را تجزیه و تحلیل می کنیم:
آیا زمانی که در زندگی احساس خوشبختی و موفقیت می کنید، می توانید از آن استفاده کنید و از موفقیت خود لذت ببرید؟ اگر می خواهیم مطمئن شویم که خوشبختی خود را قربانی مقاومت های منفی ناخودآگاهی مان نمی کنیم، باید ببینیم از موقعیت های جزئی روزمره مان چگونه استفاده می کنیم. برای مثال، وقتی شخصی توفیق و همت آن را دارد که درس بخواند و به مدارج بالای علمی برسد، از پیشرفت خود خوشحال شده و احساس خوشبختی می کند، اما اگر هدفش آن باشد که از دیگران از نظر علمی جلو بزند، نه تنها در طول تحصیل، بلکه بعد از فارغ التحصیل شدن هم احساس خوشبختی و نشاط نخواهد کرد، زیرا او در قسمت ناخودآگاهی خود نمی تواند تحمل کند.
و در پایان آنچه ما را خوشبخت و بانشاط می کند، آن نیست که چه هستیم یا چه داریم یا چه می کنیم، بلکه آن است که در مورد اینها چگونه می اندیشیم و عمل می کنیم. در حقیقت خیلی مهم است که درک کنیم و باور داشته باشیم، ما شایسته خوشبخت شدن هستیم.

 

برگرفته از سایت: روزبهی



تاریخ : سه شنبه 94/2/8 | 7:18 عصر | نویسنده : ابوبکر عزیزی مقدم | نظر

 

علاجى کن که دیگر خر نباشى  !

خری با صاحب خود گفت در راه

که ای بی رحم بی انصاف بد خواه

مرا تا چند زیر بار داری ؟

مرا تا چند با جان کار داری

خدا مرگت دهد تا شاد گردم

ز بند محنتت آزاد گردم

جوابش داد: کای حیوان دربند!

چرا از مرگ من هستی تو خرسند ؟

علاجی کن که دیگر خر نباشی

کشیدن بار را در خور نباشی

و گر نه تا تو خر هستی , بناچار

چه من چه دیگری از تو کشد کار

.”

برگرفته از سایت: روزبهی



تاریخ : سه شنبه 94/2/8 | 7:14 عصر | نویسنده : ابوبکر عزیزی مقدم | نظر

مگر تو این داستان را شنیده بودى ؟ 

آموزگاراینگونه آغاز گفتار کرد :

“کشتی مسافران را بر عرشه داشت؛ در حال گردش و سیاحت بودند. قصد تفریح داشتند. امّا، همه چیز همیشه بر وفق مراد آدمی نیست. کشتی با حادثه روبرو شد و نزدیک به غرق شدن و به زیر آب فرو رفتن. روی عرشه زن و شوهری بودند. هراسان به سوی قایق نجات دویدند؛ امّا وقتی رسیدند دریافتند فقط برای یک نفر دیگر جا مانده است. در آن لحظه، مرد همسرش را پشت سر گذاشت و خودش به درون قایق نجات پرید. زن، مبهوت، بر عرش? کشتی باقی ماند. کشتی در حال فرو رفتن بود. زن، در حالی که سعی می‌کرد، در میان غرّش امواج دریا، صدای خود را به گوش همسرش برساند، فریاد زد و کلامی بر زبان راند.”

آموزگار دم فرو بست و دیگر هیچ نگفت. پس، از شاگردان پرسید، “به نظر شما زن چه گفت و چه سخنی بر زبان راند؟

هر کسی چیزی گفت. بیشتر دانش‌آموزان حدس زدند که زن گفت :

                              “بیزارم از تو؛ چقدر کور بودم و تو را نمی‌شناختم!”

آموزگار خشنود نگشت. ناگاه متوجّه شد پسرکی در تمام این مدّت سکوت اختیار کرده و هیچ سخن نمی‌گوید. از او خواست که جواب گوید و اگر مطلبی به ذهنش میرسد بیان کند. پسرک اندکی خاموش ماند و سپس گفت، “خانم معلّم، بر این باورم که زن فریاد زده است که، مراقب فرزندمان باش!”

آموزگار در شگفت ماند و پرسید : “مگر تو این داستان را شنیده بودی؟

پسرک سرش را تکان داده گفت، “خیر؛ امّا مادر من هم قبل از آن که از بیماری جان به جان‌آفرین تسلیم کند به پدرم همین را گفت.”

آموزگار با ندایی حزین گفت، “آری، پاسخ تو درست است.” بعد، ادامه داد:

“کشتی به زیر آب فرو رفت. مرد به خانه رسید و دخترشان را به تنهایی بزرگ کرد و پرورش داد. سال‌ها گذشت. مرد به همسرش در آن عالم پیوست. روزی دخترشان، هنگامی که به مرتّب کردن اوراق و آنچه که از پدرش باقی مانده مشغول بود، دفتر خاطرات پدر را یافت. دریافت که قبل از آن که پدر و مادرش به مسافرت دریایی بروند، معلوم شده بود که مادرش به بیماری بی‌درمانی دچار شده بود که دیگر زندگی او چندان به درازا نمی‌کشید. در آن لحظ? حسّاس، پدر از تنها فرصت زنده مانده برای پرورش دخترشان سود جُست. پدر در دفتر خاطراتش نوشته بود، «چقدر مشتاق بودم که با تو در اعماق اقیانوس مقرّ گیرم، امّا به خاطر دخترمان، گذاشتم که تو به تنهایی به ژرفنای آبهای دریا بروی.»”

داستان خاتمه یافت. کلاس در خاموشی فرو رفت. آموزگار می‌دانست که دانش‌آموزانش درس اخلاقی این داستان را دریافته بودند؛ درس مربوط به خیر و شرّ، خوبی و بدی، در این جهان را. در ورای هر کاری، هر فریادی، هر سخنی، پیچیدگی‌های بسیاری وجود دارد که درک آنها مشکل است. به این علّت است که هرگز نباید سطحی بیاندیشیم و دیگران را بدون آن که ابتدا آنها را درک کرده باشیم، محلّ داوری خود قرار دهیم.

کسی که مایل است صورت حساب را پرداخت کند، بدان علّت نیست که جیبی مملو از پول دارد، بلکه دوستی و رفاقت را بیش از پول ارج می‌نهد.

کسانی که در محلّ کار، ابتکار عمل را به دست می‌گیرند، نه بدان علّت است که احمقند بلکه چون مفهوم مسئولیت را نیک می‌دانند.

کسانی که بعد از هر جنگ و دعوایی زبان به پوزش باز می‌کنند و از در اعتذار وارد می‌شوند نه بدان علّت است که خود را مدیون شما می‌دانند بلکه از آن روی است که شما را دوست واقعی خود می‌دانند.

کسانی که برای شما متنی را می‌فرستند، نه بدان سبب است که کار بهتری ندارند که انجام دهند، بلکه از آن روی است که مهر شما را در دل و جان دارند. یک روز، هم? ما از یکدیگر جدا خواهیم شد؛ دلمان برای گفتگوهای خویش دربار? همه چیز و هیچ چیز تنگ خواهد شد؛ رؤیاهای خویش را به یاد خواهیم آورد. روزها و ماه‌ها و سالها از پی هم خواهد گذشت تا بدانجا که دیگر هیچ تماسی برقرار نخواهد بود. یک روز فرزندان ما نگاهی به این عکس‌های ما خواهند افکند و خواهند پرسید، “اینها چه کسانند؟” و ما با اشکی پنهان در چشم لبخندی خواهیم زد زیرا سخنی بس مؤثّر قلب ما را متأثّر می‌سازد؛ پس خواهیم گفت :
“اینها همان کسانند که من بهترین روزهای زندگی‌ام را با آنها گذرانده‌ام.”

برگرفته از سایت: روزبهی



تاریخ : سه شنبه 94/2/8 | 7:8 عصر | نویسنده : ابوبکر عزیزی مقدم | نظر

ستیودنت کیست؟ Who’s Student?  

ویلیام سیلی گوسه (William Sealy Gosset) ‏ آماردان  مشهوری است که با نام خودش شناخته شده نیست. او در کانتربری انگلستان به دنیا آمد و در کالج وینستر و سپس در نیوکالج آکسفورد به تحصیل شیمی و ریاضیات پرداخت. وی نام مستعار Student، یا دانشجو را برگزید و به این ترتیب امروز این نام در علمآمار ماندگار شد. در بسیاری از موقعیت های پ‍ژوهشی مقایسه میانگین بین دو گروه مد نظر محقق است. در این موقعیت به کارگیری t یک ضرورت است که از یافته های اوست.

· William Sealy Gosset

Statistician

· William Sealy Gosset was an English statistician. He published under the pen name Student, and developed the Student"s t-distribution. Wikipedia

· · Born: June 13, 1876, Canterbury, United Kingdom

· Died: October 16, 1937, Beaconsfield, United Kingdom

 



تاریخ : دوشنبه 94/2/7 | 11:0 عصر | نویسنده : ابوبکر عزیزی مقدم | نظر

بکارگیری زبان بدن در شغل:


- زبان بدن را چطور تعریف می کنید؟

زبان بدن مجموعه ایست از ژست ها، عبارات و حرکات، درواقع همه آیتم های ارتباطی به جز تن صدا. ما هرکدام از این آیتم ها را کلمات ارتباطی زبان بدن می نامیم.

- زبان بدن تا چه حد میتواند طرف مقابل را تحت تاثیر قرار دهد؟

حدود 60 تا 80 درصد پیام ها در یک ارتباط، از طریق زبان بدن منتقل می شود.

- آیا زبان بدن قابل یادگیری است؟

بعضی آیتم ها درونی اند. مثل لبخند، که گوشه های لب بالا بیایند. و در برخی موجودات به معنی این است که خطری نیست. یا بالابردن ابروها به طوری که چشم ها درشت تر شوند، معمولا جهت اطلاع رسانی طرف مقابل از حضور شخص سوم، به کار می رود.

اما اِلمان های دیگری وجود دارند، مانند این که بهتر است در چه فاصله ای از فرد مذاکره کننده بنشینید یا چگونه ارتباط چشمی (eye contact) برقرار کنید یا حتی چگونگی احوالپرسی با طرف مقابل که المان های اکتسابی محسوب می شوند و باید با کنترل کامل انجام گیرند.

- آیا واقعا استفاده از زبان بدن تاثیر قابل توجهی در موقعیت شغلی دارد؟

ما در دهه 1970 به بررسی این که زبان بدن تا چه حد می تواند در موقعیت معاملات رودرروی تجاری موثر باشد، پرداختیم. روشن شد که حتی اگر شما محصولی را دارید که طرف مقابل به آن نیاز دارد، با زبان بدن اشتباه می توانید معامله را به کشمکشی بی نتیجه تبدیل کنید.

- اولین تاثیراتی که روی طرف مقابل می گذاریم چقدر می تواند موثر باشد؟

مغز انسان براساس اولین تاثیراتی که از چیزی می گیرد برنامه ریزی می شود. درواقع 90 درصد تاثیراتی که روی طرف مقابل مان می گذاریم در چهار دقیقه اول شکل می گیرد. اگر شما تاثیر بدی از یک ارتباط گرفته باشید، احساس شما در برخوردهای بعدی می تواند تغییر کند اگرچه برخورد اول را همیشه به یاد خواهید داشت. البته ممکن هم هست دیگر هیچ وقت این فرصت را برای او قائل نشوید که بتواند احساس شما را نسبت به خود تغییر دهد.

- از نظر شما متداول ترین اشتباهات در به کارگیری زبان بدن در خلال یک ملاقات چه اشتباهاتی هستند؟

درواقع معمولا افراد درباره مواردی که قرار است راجع به آن ها صحبت کنند برنامه ریزی می کنند. اما درباره مواردی که قرار است انجام دهند برنامه ای ندارند. برای مثال- این که چه بپوشند، چه کسی کجا بنشیند... آن ها اغلب فراموش می کنند که پیش از یک ملاقات کاری هم مورد توجه افراد طرف معامله هستند.

- آیا قوانین زبان بدن برای خانم ها و آقایان متفاوت است؟

خانم ها به طور معمول روزانه بیست هزار کلمه ارتباطی (اعم از کلمات، ژست ها و حرکات) را در ارتباط خود به کار می برند در حالی که برای آقایان این مقدار روزانه بین هفت تا ده هزار کلمه ارتباطی در نوسان است و نکته دیگر مشترک بین خانم ها و آقایان، استفاده از لباس غیررسمی ست که می تواند تاثیرات منفی را به دنبال داشته باشد.

- آیا تفاوت نسل ها تاثیری بر این قوانین دارد؟

البته نسل 7 (متولان 1980 تا 2000) در مقایسه با نسل های پیشین اولین نسلی ست که این اصول را نادیده گرفته است و از این لحاظ فاصله عمیق بین این نسل با نسل های قبل وجود دارد. برای مثال من در جمع تعدادی از آنها بوده ام وم شاهده کردم که آن ها در کنار هم به جای ایجاد ارتباطات کلامی از ارسال پیام های متنی استفاده می کنند. از شخصی که برای دوستش پیام متنی خنده داری ارسال می کرد پرسیدم چرا به جای ارسال، آن را تعریف نمی کند که با تعجب پاسخ داد که نمی تواند و ارسال متن بسیار آسان تر است.

درواقع نسل 7 ارسال پیام را همزمان با شنیدن صدای کسی کاری مضاعف قلمداد می کنند درصورتی که افراد نسل های پیشین هنوز به ارتباط چشمی و مذاکره رودررو معتقدند.

- چه استراتژی هایی می تواند بر تاثیرگذاری مثبت در مذاکره موثر باشد؟

یک دست دادن درست با طرف مقابل می تواند آغاز مهمی باشد. پس تمرین کنید! همین طور که به طرف مقابل نزدیک می شود دست تان را آرام جلو ببرید و آماده دست دادن شوید. این کار یک سیگنال سه یا چهار ثانیه ای به طرف مقابل می دهد که از قصد شما باخبر شده و آماده دست دادن شود. کف دست تان را عمود نگه دارید و به مقداری که فشار روی دست تان دریافت می کنید دست طرف مقابل را بفشارید. این کار باعث می شود طرف مقابل در ارتباط با شما احساس راحتی بیشتری کند.

- آیا نکات دیگری وجود دارد که درنظر داشتن آن ها بتواند موفقیت بیشتری را در ارتباطات کاری به همراه داشته باشد؟

لباس: شخص قصد معامله با شما را دارد یا قرار است شما را استخدام کند، پس لازم است اعتماد کافی به وجود بیاید. سعی کنید طوری که انتظار می رود لباس بپوشید.

صدا: معمولا افرادی که شمرده و رسا صحبت می کنند؛ افرادی با اعتماد به نفس بالاتری شناخته می شوند. در فواصل صحبت های تان سکوت کنید تا توجه طرف مقابل به مطلب بعدی که قرار است بیان کنید بیشتر جلب شود.

راه رفتن: معمولا افرادی که دچار استرس هستند یا آرامش کافی ندارند در راه رفتن، قدم های کوتاه و سریع بر می دارند. اگر به جلسه کاری می روید قدم های تان را مطمئن و شمرده بردارید. با این کار دیگران بدون آن که متوجه شوند برای شما اعتبار بیشتری قایل خواهند شد.

رعایت فاصله زمانی: زمانی که با کسی در حال صحبت هستید، اگر طرف مقابل یک قدم به عقب برداشت یا خود را کمی عقب تر کشید این کار به این معنی ست که در این فاصله احساس راحتی بیشتری دارد. بنابراین بیش از این فاصله به طرف صحبت تان نزدیک نشوید.

عکس العمل: شما زمانی که با یک دوست در حال صحبت هستید، معمولا کلمات ارتباطی را که دوست تان به کار می برد، تقلید می کنید. درواقع عکس العملی مشابه رفتار او از خود نشان می دهید. این کار باعث ایجاد نزدیکی بیشتر بین شما می شود. در مصاحبت های تجاری نیز می توانید کلمات ارتباطی طرف مقابل را به شکلی ماهرانه بازتاب دهید.

فرهنگ: اگر با افرادی از فرهنگ های مختلف ارتباط دارید، لازم است برخی از عادات رفتاری این فرهنگ ها را بشناسید. برای مثال ژاپنی ها به ندرت در گفتگو از ارتباط چشمی مستقیم استفاده می کنند و زمان گفتگوی رودررو نگاه شان به گلوی طرف مقابل است تا چشم ها.

 



تاریخ : دوشنبه 94/2/7 | 6:17 عصر | نویسنده : ابوبکر عزیزی مقدم | نظر

با این جملات موفق نمی‌شوید!  

آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده‌اید که چرا بعضی از افراد در اکثر کارهای خود بسیار موفق عمل می‌کنند، اما در حالی که دیگران با شرایط مشابه به آنها با شکست مواجه می‌شوند. برای دستیابی به موفقیت در هر کاری لازم است مجموعه‌ای از رفتارهای ضروری را برای خلق یک شخصیت موفق رعایت کنید.
در ادامه به جمله‌هایی که برای پیشرفت و موفقیت در کارتان باید آنها را از فهرست مربوط به شغلتان حذف کنید، اشاره شده است. اگر در کارها و زندگی روزمره خود از این جملات استفاده می‌کنید، می‌توانم به جرأت بگویم که در مواجه با مشکلات زندگی شکست خواهید خورد.

وظایف شغلی من چیز دیگری است

هنگامی که موقعیت شغلی و شرایط کارتان را پذیرفته‌اید، پس به خوبی از مسئولیت‌ها و حجم کاریتان با خبر هستید اما پس از مدتی مسئولیت شما بیشتر می شود و شکل اولیه آن تغییر می‌کند.

وقتی رئیس‌تان مسئولیت‌های دیگری روی دوش خسته شما می‌گذارد، بسیار وسوسه می‌شوید که در برابر آن همان لحظه بایستید.

گفتن این حرف درست موقعی که کاری به شما سپرده می‌شود تأثیر بدی روی طرز فکر رئیس‌تان می‌گذارد، به طوری که شما را فردی تنبل معرفی می‌کند.

بهتر است در این حین به جای مخالفت در همان لحظه زمانی را در نظر گرفته و به دیدن رئیس‌تان بروید و در مورد وظایف محول شده جدید که خارج از چارچوب اصلی است با او صحبت کنید و این نکته را یادآور شوید که ممکن است وقت کافی برای انجام دادن چند کار همزمان را نداشته باشید.

نمی‌توانم این کار را انجام دهم

به جای اینکه پروژه‌ای را به طور کامل کنار بگذارید، برای انجام دادن آن چند روش متفاوت را درنظر بگیرید و به گزینه‌هایی هرچند ناقص اشاره کنید تا مشخص شود که شما برای انجام دادن پروژه تلاش می‌کنید.

به یاد داشته باشید که فرار از مشکلات شما را فردی ترسو نشان می‌‌دهد به جای فرار از کار با ارائه راه حل خوب عضو با ارزش گروه معرفی می‌شوید و هر موفقیت کاری شما را به موقعیت بهتری می‌رساند.

من مقصر نیستم

هیچ فردی دوست ندارد در محیطی که کار می‌کند تمام خطاها به او نشانه رود اما گاهی پیش می‌آید که خطایی مرتکب شده‌اید و به سبب اشتباه شما کاری با مشکل مواجه شده است. در اینگونه مواقع به جای اینکه گناهتان را به گردن دیگران بیندازید، بپذیرید که اشتباه کرده‌اید.پذیرفتن اشتباه نشان دهنده این است که شما از اشتباهایتان درس گرفته‌اید و توانایی یادگیری از خطاهایتان را دارید.

این کار به سرعت انجام می‌شه

این جمله را هرگز به زبان نیاورید، مگر اینکه کاری وجود داشته باشد که بتوان در چند ثانیه انجامش داد. گفتن اینکه این کار بیشتر از چند ثانیه طول نمی‌کشد، باعث می‌شود سعی و تلاش شما دست کم گرفته شود.

ممکن است به سبب تیزهوشی و مهارت در کارتان بتوانید آن را زودتر از موعد مقرر انجام دهید اما با این روش رئیس‌تان متوجه نمی‌شود که شما کاری را که زمان‌بر بوده، فقط به سبب مهارتتان در مدت زمانی کوتاهتری به پایان رساندید.

احتیاج به کمک ندارم

این طرر فکر را که می‌توانید همه کارها را به تنهایی به سرانجام برسانید از ذهن خود بیرون بریزید.

در نظر داشته باشید که کارگروهی مستلزم همفکری و مشاوره با دیگر اعضا گروه است و در واقع توانایی کارکردن با دیگران نشان دهنده توانمندی افراد است.


خیلی بی‌انصافی است

گاهی در یک برهه زمانی، زندگی وفق مراد شما نیست و اغلب کارهایتان به نحوی که می‌خواهید پیش نمی‌رود.دراین زمان به جای گلایه کردن باید به مشکلات موجود و راه حل‌ها توجه  کنید.

اگر در محیط کارتان یکی از همکاران با بی‌انصافی تمام کار را از شما می‌گیرد به جای گله و شکایت دنبال راه حل تازه‌ای باشید.

برای مثال می‌توانید یک پیشنهاد مبتکرانه برای انجام همان کار ارائه دهید.

با این روش نه تنها جلوی بی‌انصافی دیگران را می‌گیرید بلکه چند قدم بیشتر به موفقیت نزدیک می‌شوید و به طور حتم پیدا کردن یک راه حل به مراتب بهتر از نق زدن و گله کردن است.

همیشه با این روش انجام می‌شود

اگر می‌خواهید در کارتان پیشرفت کنید باید راه‌های تازه‌ای برای پیشبرد آن به کار ببرید و در این مسیر ممکن است فرصت‌های بهتری برای موفق شدن به دست آورید.

همین حالا که این گزارش را مطالعه می‌کنید، فرصت‌ها و موقعیت‌های پیش رویتان وجود دارد که بی‌صبرانه به چشم‌های شما خیره شده‌اند و منتظر انتخاب نهایی شما هستند.

بهترین روش برای تمرکز بیشتر و موفقیت در کارها این است که برنامه‌ریزی روزانه برای انجام کار خود داشته باشید.

 



تاریخ : دوشنبه 94/2/7 | 6:10 عصر | نویسنده : ابوبکر عزیزی مقدم | نظر

 

نمره هوش هیجانی من چند است؟ 

بسیاری از افراد اعتقاد دارند هوش هیجانی بیشترین کاربرد و تاثیر را در زندگی روزمره دارد تا جایی که راز ماندگای بر سر یک شغل بیشتر به هوش هیجانی و نحوه مدیریت احساسات خود و دیگران مربوط است تا هوش عقلی و مهارت های تخصصی. برای تقویت هوش هیجانی نیز راهکارهایی وجود دارد که در ادامه می خوانید.

هوش هیجانی یعنی مدیریت چالش ها

هوش هیجانی به معنای مدیریت و درک احساسات است به طوری که باعث دورریختن تنش و استرس، برقراری ارتباط موثر با دیگران، رویارویی کارآمد با چالش های زندگی، درک اطرافیان و اصلاح تنش ها و به طور کلی درگیری هایی است که در طول زندگی روزمره با آنها مواجه می شویم.

بنابراین اگر شخصی بتواند به گونه ای احساسات خود را مدیریت کند که این تعادل را در زندگی خود و محیط پیرامونش به وجود بیاورد، از هوش هیجانی برخوردار است. اگر افراد بتوانند احساسات خود را کنترل کنند و مدیریت کافی داشته باشند باعث جذب دیگران به سمت خودشان می شوند و این اتفاق باعث موفقیت شغلی و حرفه ای آنها خواهدشد، اما برای بالابردن هوش هیجانی تکنیک هایی وجود دارد.

از استرس دور شوید

برای اینکه بتوانید هوش هیجانی تان را تقویت کنید در اولین قدم باید خود را از استرس و تنش های دور کنید و از احساسات خود و دیگران آگاهی کامل داشته باشید. برای مثال وقتی در شرایط سخت و بحرانی قرار می گیرید باید خیلی سریع نسبت به احساسات خود آگاهی به دست آورید به نحوی که اجازه ندهید تعادل و وضعیت روانی تان به هم بریزد. اگر بتوانید سریع احساسات خود را شناسایی و آن را کنترل کنید مانع تصمیم گیری های غلط و واکنش های منفی و ناکارآمد خواهیدشد. کنترل استرس و تنش نیز به تمرین روزانه نیاز دارد و به سادگی به دست نمی آید، اما اگر بتوانید روی احساسات منفی مثل عصبانیت، اضطراب و خشم مدیریت داشته باشید باعث ایجاد تعادل در افکار و رفتارتان شده اید و این یعنی هوش هیجانی.

احساس تنش را عصبانیت و سایر احساسات منفی نشانه هایی دارند که اگر آنها را شناسایی کنید راحت تر می توانید کنترلشان کنید. برای مثال اگر شما فرد بصری هستید و در یک موقعیت استرس زا قرار گرفته اید تمرکز خود را روی موردی خوشایندتر معطوف کنید مانند یک شاخه گل و دیدن تصویری زیبا و آرمش بخش تا نقطه تمرکزتان را منحرف کنید. اگر بدنات گرم و ضربان قلبتان بیشتر شده سعی کنید نسبت به این نشانه ها آگاه باشید و کارهایی انجام دهید که باعث برطرف شدن علائم جسمی شما شوند.

طرز گفتن مهم تر از نوع کلمات شماست

ایجاد یک ارتباط خوب از ویژگی های یک فرد دارای هوش هیجانی است. هنگام صحبت به چشم های شخص مقابلتان نگاه و با آرامش و شمرده شمرده صحبت کنید. به تن صدایتان نیز توجه کنید که خیلی آرام و آهسته نباشد. توجه به نشانه های غیرکلامی نشان دهنده هوش هیجانی شما هنگام برقراری یک ارتباط است. هنگام صحبت از طنز و شوخی نیز استفاده کنید. شوخ بودن باعث از بین بردن کسالت در طرف مقابلتان می شود و اگر متعادل باشد محبوبیت شما را نیز به دنبال دارد.

باهوش ها درگیر بحث نمی شوند

همه افراد در طول زندگی ممکن است با شرایطی روبرو شوند که در آن درگیر یک بحث خانوادگی، شغلی یا دوستانه شوند، اما درگیرشدن در مشاجره و بحث باعث تلف شدن انرژی می شود خصوصا اگر موضوع بحث بسیار بی اهمیت باشد. خود شما بهترین کسی هستید که می تواند تشخیص دهد کدام بحث باارزش و کدام بی مورد است.

از بحث های بی مورد به خاطر خودتان هم که شده دوری کنید تا باعث تلف شدن انرژیتان نشوید. ممکن است در یک بحث به این نتیجه برسید که با وجود توضیحات منطقی و مستند شما شخص مقابلتان به هیچ وجه زیر بار نمی رود و سرسختانه در موضع گیری خود باقی مانده است. در این مواقع حتی اگر نمی توانید شخص مقابلتان را قانع کنید بهتر است حداقل از ادامه بحث خودداری کنید.

ببخشید

در زندگی هر شخصی کدورت و رنجش از دیگران دیده می شود و همه ما در بخش هایی از زندگی ما توسط کسی مورد آزار و رنجش قرار گرفته ایم، اما ماندن در احساسات گذشته هیج فایده ای برایتان ندارد. فراموش کردن خطاهای دیگران بیشتر به خاطر خودتان است تا دیگران. بنابراین اگر می خواهید هوش هیجانی تان را تقویت کنید اتفاقات تلخ و آزاردهنده ای را که درگذشته برایتان افتاده فراموش کنید و آرامش را به خودتان برگردانید.

دیگران را درک کنید

درک کردن دیگران یعنی خودتان را جای دیگران بگذارید تا از دیدگاه آنها به موضوع نگاه کنید. هرچند به صورت کامل هرگز هیچ شخصی نمی تواند مانند دیگران فکر کند چون همه افراد در محیط متفاوتی رشد کرده اند اما درک موقعیت افراد دیگر باعث می شود بهتر بتوانید آنها را درک کنید و کمتر به قضاوت های عجولانه روی آورید.

شادی را وابسته به چیزی ندانید

بسیاری از افراد شادی و آرامش خود را در گرو اموال و دارایی های مادی می دانند و بدون داشتن آنها شاد نیستند، اما افرادی که هوش هیجانی دارند شادی خود را وابسته به چیزی نمی دانند و این موضوع به دلیل کنترل آگاهانه احساساتشان است. افراد باهوش هیجانی اغلب افراد شادی هستند و این شادی را از هدیه و دریافت های بیرونی ندارند بلکه شادی را با همه وجود در خودشان حس می کنند.

هوش هیجانی 4 ویژگی دارد

- خودآگاهی

یعنی فرد نسبت به احساسات خود آگاهی داشته باشد و به خوبی بداند این احساسات چگونه افکار و رفتارش را تحت تاثیر قرار می دهد. شخص خودآگاه نسبت به ضعف ها و نقاط قوت خود به خوبی آگاه است و اعتماد به نفس لازم را دارد.
-
مدیریت خود

مدیریت و کنترل احساسات به صورت مثبت و موثر به گونه ای که فرد را قادر به تغییر شرایط پیرامونش کند.

-
آگاهی اجتماعی

شخصی که آگاهی اجتماعی دارد می تواند نیازها، عواطف و احساسات دیگر افراد را به خوبی درک کند و با افراد و گروه های اجتماعی مشارکت و احساس آرامش کند.

 مدیریت روابط

نوعی دیگر از هوش هیجانی مدیریت روابط است؛ یعنی فرد می تواند به خوبی ارتباطی را شکل دهد و آن را حفظ کند، به خوبی در مناسبات اجتماعی پیرامونش شرکت کند و از عهده اصلاح و مدیریت چالش های پیرامونش بربیاید.

 منبع: سایت برترین ها به نقل از دکتر علی اصغر اصغرنژاد

برای دریافت پرسشنامه استاندارد هوش هیجانی استاندارد کلیک کنید.

 



تاریخ : پنج شنبه 94/2/3 | 1:29 عصر | نویسنده : ابوبکر عزیزی مقدم | نظر

 

شغل شما شادی بخش است؟ 

اگر از شما بپرسند شادترین شاغلان در دنیا کدامند، پاسخ شما چیست؟ ستارگان سینما؟ فوتبالیست های ثروتمند؟ راهنمایان تورهای جهانگردی، ما پاسخ این سوال را براساس یافته های دانشمندان می دهیم. بیشتر ما بیش از یک سوم زمان بیداری مان را سر کار می گذرانیم، پس فهمیدن اینکه چگونه این زمان را به شادی و خلاقانه بگذرانیم مهم است. فارغ از اینکه ما در بالاترین درجات شغلی هستیم یا اینکه تازه کاریم و در ابتدای راه، این موضوعی است که باید مدنظر قرار گیرد. اولین قدم برای  شادی در کار، این است که شغلی انتخاب کنید که برای شما مناسب باشد. میزان سختی یا آسانی شغل یا حتی میزان درآمد آن مشخص نمی کند که آیا شما در آن شغل شاد خواهید بود یا نه بلکه آنچه تعیین کننده است تناسب آن شغل با توانایی ها و تملایلات شماست، بنابراین بهتر است سوال را به این صورت تغییر دهیم؛ چه شغلی شما را شاد می کند؟ راهنمای تور جهانگردی بودن خوب است اما اگر همسر و فرزندتان نتوانند شما را همراهی کنند، مدت های طولانی دوربودن از خانواده خوشایند نخواهدبود.

فوتبالیست حرفه ای بون خوب است، به شرط اینکه بتوانید خود را در بالاترین سطح حفظ کنید و آسیب دیدگی یا دیگر مسائل حاشیه ای شما را از اوج به زیر نکشد. ستاره سینما بودن هم خوب است به شرط اینکه بدانید دوره اوج در سینما کوتاه است. بنابراین، همه چیز به دیدگاه شما بستگی دارد. براساس نتایج تحقیقی در آمریکا مردم 3 دیدگاه در مورد شغل دارند؛ عده ای آن را فقط راهی برای کسب درآمد می دانند. عده ای علاوه بر کسب درآمد به وجهه و جایگاه شغل هم اهمیت می دهند. گروه دیگر به شغل به عنوان بخشی از هویت و معنای زندگی نگاه می کنند.  در هر کدام از این گروه ها که قرار بگیرید می توانید شاد باشید اما به نوع متفاوتی. درواقع شادی یک انتخاب است. انتخاب اینکه چگونه به شغلتان نگاه کنید و آن را انجام دهید. این 2 عامل میزان رضایت شما را رقم می زنند و هرچه این رضایت افزایش پیدا کند، شادتر خواهیدشد. برای اینکه در شغلتان شاد باشید، باید عواملی را درنظر بگیری؛ آیا می توانید با همکارانتان ارتباط برقرار کنید؟ آیا فرصتی برای ابراز ایده های جدید دارید؟ آیا کاری را که انجام می دهید، دوست دارید یا تنها به امید ارتقای شغلی و موفقیت های آینده در این کار مانده اید؟  آیا کاری که انجام می دهید به بهبود اوضاع جهان کمک می کند حتی شده کمک کوچکی؟ آیا مجبورید هرروز کار یکنواخت و تکراری انجام دهید یا فرصتی برای ایجاد تغییر و کسب تجربه های تازه وجود دارد؟ بسیاری از مردم  کار می کنند تا به زندگی شان معنا بدهند و این موضوع آنها را شاد می کند. بعضی دیگر کار می کنند تا بتوانند صورتحساب هایشان را پرداخت کنند و پولی هم برای تفریح و خرج های اضافه داشته باشند. در هر دو صورت یادتان باشد شغلتان زندگی شخصی تان را تغییر می دهد. پس به جای رویابافی، آنچه را که دوست دارید انجام بدهید. اگر می خواهید شاید باشید، برای امروز کار و تجربه کنید و لذت ببرید.

منبع: سایت برترین ها

 



تاریخ : پنج شنبه 94/2/3 | 1:15 عصر | نویسنده : ابوبکر عزیزی مقدم | نظر
مطالب جدید تر


  • paper | خرید لینک انبوه | خرید بک لینک ارزان
  • بک لینک با کیفیت | فال تاروت عشق