کنترل کننده ی ما چیست؟
ذهن کنترل همه چیز را بر عهده دارد . ادراکات ، تصورات ، تفکرات ، اعتقادات و بطور کلی تمام جنبههای شناختی رفتار انسان ، تحت کنترل ذهن او قرار دارد . جهان و هر آنچه که در آن موجود است ، از طریق تصوراتمان ، در ذهن ما انعکاس مییابد ؛ بنابراین ، اگر ما بتوانیم از طریق دستکاری و کنترل ذهن ، این تصورات را تغییر بدهیم ، متعاقباً واقعیتهای زندگی ما نیز دستخوش تغییر خواهد شد . به عبارت دیگر ، اگر ما بتوانیم ذهن خودمان را تحت کنترل درآوریم ؛ قادر خواهیم شد دنیایی مطابق با آرمانها و ایدهآلهای خودمان را بوسیلهی پرورش ذهن میتوانیم در زمینههایی همچون : توسعهی روابط انسانی ، حل مشکلات خانوادگی ، افزایش تندرستی و سلامتی عمومی بدن ، افزایش میل و اشتیاق زندگی ، تمرکز ذهنی ، کنترل احساسات ، موفقیتهای شغلی ، اعتماد به نفس ، ترک عادات ناپسند ، کنترل وزن ، جلوگیری از نفوذ دیگران ، عدم مقاومت دربرابر تغییرات زندگی و ...... یا به عبارت کلیتر در زمینهی کنترل ذهنتان گامهای اساسی بردارید زیرا : منشاء واقعیتهای زندگی شما ، ذهن شماست .
همهی موجودات و عناصر کرهی زمین در وجود خود دارای ریتم هستند ؛ قلب خون را با ضربانهایی ریتمیک به سلولهای بدنمان پمپاژ میکند .
در سال های اخیر دانشمندان ( از جمله خوزه سیلوا) کشف کردند که مغز ما امواجی قابل اندازهگیری تولید میکند که نوع این امواج شدیداًدر ارتباط با سطح هوشیاری یا خواب ، بیقراری یا آرامش ، تمرکز یا عدم تمرکز ، و حتی بیماری یا تندرستی ما قرار دارد . پس امواج مغزی ما تحت تاثیر هیجانات ، اضطراب ، انگیزشها ، استرسها ، و آرمیدگی ها و یا به صورت خلاصه ، تحت تاثیر حالات گوناگون روانی ما قرار دارد. چیزی که در این میان ممکن است تعجب انگیز به نظر رسد ، این است که ما توانایی تحت کنترل درآوردن این امواج را دارا هستیم .
خوزه سیلوا کیست؟ تکنیک موفقیت سیلوا چیست؟
خوزه سیلوا فراروانشناس و خالق متد سیلوا است، او در11اگوست سال 1914 در شهر لاریدو در ایالات آمریکا دیده به جهان گشود. سیلوا از همان اوان جوانی با فوت پدر نانآورخانه شد. بعد از ظهرها انجام تکالیف درسی برادر و خواهرش را با دقت هر چه تمام تر نظاره گر میشد، آنها هم که اشتیاق فراوان خوزه را در یادگیری خواندن و نوشتن میدیدند به او کمک میکردند.
خوزه هدفش راکمک به مردم در افزایش ضریب هوشی (IQ)، بهبود مهارتهای فرا روانشناختی و افزایش توانایی با استفاده از نیروی ناشناختهی علم میداند. آزمایشهای سیلوا بر پایه سابقه او در الکترونیک و مطالعات وی در زمینهی روان شناسی استوار بود. وی مطالعات فراوانی بر روی امواج آلفا و فعل و انفعالات الکتریکی در مغز انسان انجام داده بود؛ و این نظریه را ارائه داد که قدرت باز دارنده الکتریکی مغز میتواند تا مرز افزایش کارایی و تواناییهای مختلف انسان تقلیل یابد. سیلوا معتقد بود که مغز آدمی زمانی که بدن در کمترین فعالیت است، بسیار فعال خواهد بود و مغز در فرکانسهای بسیار پایین اطلاعات بیشتری دریافت کرده و ذخیره میکند. مشکلی که سیلوا با آن روبرو بود این بود که ذهن را در این فرکانسها هوشیار نگاه دارد. خوزه برای رسیدن به این هدف، ابتدا هیپنوتیزم را امتحان کرد. اما از آن جایی که عمل هیپنوتیزم، ذهن را بسیار پذیرا میسازد، وی به این نتیجه رسید که نوعی کنترل بسیار خاص برای بهبود عملکرد ذهن لازم است. سپس تمرینای ذهنی را مورد آزمایش قرار داد تا بتواند ذهن را آرام کند و در عین حال بسیار هوشیارتر از حالت آن، در زمان هیپنوتیزم سازد. او به این نتیجه رسیده بود که یافتههای حاصل از این آزمایش میتواند به بهبود و تقویت حافظه در کنار درک عمیقی از فعالیتهای مغز و در نهایت افزایش ضریب هوشی فرد منجر شود. خوزه اولین کسی بود که نشان داد میتواند شیوه های آگاهی یافتن از نواختهای آلفا و تتای مغزش را بیاموزد؛ یعنی همان چیزی که امروز در تکنیکهای نوین مربوط به درمان بیماریهای روحی و روانی از آن استفاده میشود. نخستین تجربه سیلوا از درک حسی (perception-extrasensory) بر روی دختر خود و بقیه فرزندانش بود و جواب کامل گرفت. ایشان در طول 10 سال 39 کودک را تحت تعلیم قرار داد و در راستای هر چه بهتر ساختن روش خویش دست به تلاشهای فراوانی زد.
ذهن، کنترل همه چیز را بر عهده دارد. ادراکات، تصورات، تفکرات، اعتقادات و بطور کلی تمام جنبههای شناختی رفتار انسان تحت کنترل ذهن او قرار دارد. جهان و هر آنچه که در آن موجود است از طریق تصوراتمان در ذهن ما انعکاس مییابد؛ بنابراین اگر ما بتوانیم از طریق دستکاری و کنترل ذهن این تصورات را تغییر بدهیم؛ متعاقباً واقعیتهای زندگی ما نیز دست خوش تغییر خواهد شد. به عبارت دیگر، اگر ما بتوانیم ذهن خودمان را تحت کنترل درآوریم قادر خواهیم شد دنیایی مطابق با آرمانها و ایدهآلهای خودمان بسازیم.به وسیلهی پرورش ذهن میتوانیم در زمینههایی هم چون توسعه روابط انسانی، حل مشکلات خانوادگی، افزایش تندرستی و سلامتی عمومی بدن ، افزایش میل و اشتیاق زندگی، تمرکز ذهنی، کنترل احساسات، موفقیتهای شغلی، اعتماد به نفس، ترک عادات ناپسند، کنترل وزن، جلوگیری از نفوذ دیگران، عدم مقاومت در برابر تغییرات زندگی، عدم مقاومت در برابر تغییرات زندگی یا به عبارت کلیتر در زمینهی کنترل ذهنتان گامهای اساسی بردارید؛
منشاء واقعیتهای زندگی شما ذهن شماست. همهی موجودات و عناصر کرهی زمین در وجود خود دارای ریتم هستند؛ قلب خون را با ضربانهای ریتمیک به سلولهای بدن پمپاژ میکند. در سالهای اخیر دانشمندان کشف کردند که مغز ما امواجی قابل اندازهگیری تولید میکند که این امواج شدیداً در ارتباط با سطح هوشیاری یا خواب، بیقراری یا آرامش، تمرکز یا عدم تمرکز و حتی بیماری یا تندرستی ما قرار دارد. ریتم امواج مغزی ما تحت تاثیر هیجانات، اضطرابات، انگیزشها، استرسها و آرمیدگیها و یا به صورت خلاصه تحت تاثیر حالات گوناگون روانی ما قرار دارد. چیزی که در این میان ممکن است تعجب انگیز به نظر رسد؛ این است که ما توانایی تحت کنترل در آوردن این امواج را دارا هستیم و متدهای ذهنی سیلوا به خوبی از عهدهی اجرای این وظیفه بر میآید.
دانشمندان 4 نوع امواج مغزی در انسان تشخیص دادهاند که تولید هر کدام از این امواج به سطح فعالیت مغز بستگی دارد. این امواج از فرکانس پایین به بالا عبارتند از: دلتا، تتا، آلفا و بتا.
فرکانس هر یک از این امواج با نصب الکترودهایی بر روی سر انسان بوسیلهی دستگاه الکتروآنسفالوگرافی (EEG) در واحد سیکل در ثانیه قابل اندازهگیری است. پایینترین سطح فعالیت امواج مغزی انسان با فرکانس حدود 2/1 سیکل در ثانیه، به هنگام بیماری صرع {زمانی که مغز در بالاترین سطح فعالیت الکتریکی خود قرار دارد}بروز پیدا میکند.
با در نظر گرفتن این که هر یک از چهار سطح امواج مغزی(دلتا، تتا، آلفا، بتا) با امواج مجاور خود تداخل پیدا میکنند و این که فرنکانس امواج مغزی هر فردی به مقدار اندکی از دیگران متفاوت است؛ میتوان گفت که:
1-زمانی که ما در سطح امواج دلتا قرار داریم، نوسان امواج مغزی ما از 2/1 تا 4 سیکل در ثانیه است. دلتا، قلمروی خوابی عمیق و ناخودآگاه و قلمروی نیمه شناخته شدهی بیهوشی است.
2-هنگامی که در سطح امواج تتا قرار داریم، مغز ما با امواجی با فرکانس 4 تا 7 سیکل در ثانیه تولید میکند. تتا قلمروی خواب نیمه عمیق و راحت و قلمروی احساس رضایت مطلق و کامل است.
3-زمانی که در سطح امواج آلفا قرار داریم، امواج مغزی با فرکانس 7 تا 14 سیکل در ثانیه تولید میکنیم. آلفا قلمروی خوابی آرام و توام با رویاست.
4- هنگامی که در سطح امواج بتا یا سطح آگاهی و بیداری کامل قرار داریم؛ مغز ما امواج 14 تا 21 سیکل در ثانیه تولید میکند. یک فرد معمولی و دریک روز معمولی در سطح امواج بتا با فرکانس 21 سیکل در ثانیه قرار دارد.
4-1 زمانی که آرامش فرد به هم میخورد این ریتم افزایش یافته و باعث عدم تندرستی، تشویش و بیقراری، ناتوانی در یادگیری و ناتوانی در تمرکز ذهنی میشود که خود این عوامل نیز از عوامل افزایش دهندهی ریتم امواج مغزی به شمار میرود .
اما ریتم سلامتی کامل بدن، ریتم آرمیدگی، یا به عبارت کلیتر ریتم استعدادهای خالص در سطح امواج مغزی پایین تر از 19 سیکل در ثانیه قرار دارند .
روشی را که میخواهیم ارائه دهیم، رساندن امواج مغزی افراد به 10 سیکل در ثانیه است که یکی از راههای رسیدن به سطح مرکزی امواج آلفا (فرکانس 10 سیکل در ثانیه) ، مراقبه یا MEDITATIONاست .
تقریبا هر عضوی از اعضای انجمنهای علمی و پزشکی اعتقاد دارد که استرس علت پنهان بسیاری از مشکلات مربوط به سلامتی بدن ماست . اگر فعالیت مغز در سطحی فراتر از فرکانس 21 سیکل درثانیه (محدودهی فعالیت آگاهانه و طبیعی) قرار گیرد؛ مکانیسمی که در هر فرد طبیعی و سالم وجود دارد و سیستم دفاعی خارجی بدن در برابر نفوذ عوامل بیگانه (میکروبها و ویروسها) را تحت کنترل دارد؛ دچار اختلال میشود .
در نتیجهی زایل شدن تمرکز ذهنی و پریشانی افکار ، کل فرایند تفکر ما را دچار اختلال میکند . در چنین حالتی افکار دائماًتغییر یافته و از کنترل خارج میشوند و قادر به تمرکز بر روی عوامل اصلی و مهم نخواهد بود . بیقراری ، پرش ذهنی از یک موضوع به موضوع دیگر قبل از ایجاد یک فکر کامل در ذهن و ناتوانی در بخاطر آوردن وقایع گذشته از دیگر پیامدهای منفی فعالیت مغزی در سطح فرکانس بالاتر از 21 سیکل در ثانیه است .
میتوان گفت که توانایی پایین نگاه داشتن ارادی سطح امواج مغزی دارای منافع سودمند بسیاری است که مقابله با بیماریها و ناراحتیهای جسمانی نمونهی کوچکی از آن است .
سطح مرکزی امواج آلفای مغزی با فرکانس حدود 10 سیکل در ثانیه ، توام با حالتی از آرامش و راحتی است . ما با پایین نگاه داشتن ارادی امواج مغزی خود میتوانیم میزان تمرکز ذهنیمان را در سطح بالایی نگاه داریم . در واقع رسیدن به سطح مرکزی امواج آلفا (فرکانس 10 سیکل در ثانیه) در انجام فعالیتهایی که احتیاج به تمرکز زیاد دارد ؛ بسیار کارساز و مفید است. در این سطح افکار ما بسیار ملموس و واقعی هستند که میتوانیم تمام ابعاد آنها را مورد بررسی قرار دهیم.
فرکانس طبیعی و نرمال فعالیت مغز به هنگام بیداری بالاتر از 10 و پایین تر از 20 است. توانایی های زیادی از جمله پرورش اندام بدن، در سطح امواج کم فرکانس، هنگامی جلوهگر می شود که فرکانس امواج مغزی به هنگام تمرین ذهنی به طور طبیعی و خودبه خود کاهش پیدا میکند و خواستههای شما را همانطور که برنامهریزی میکنید عملی میسازد. مراقبه نیز مانند بیقراری، عصبانیت، یا هر هیجان دیگری که فرد را بیتاب میکند یا به او آرامش میبخشد، دارای ریتم خاص خود است. آنچه که در طی مراقبه صورت میگیرد عبارت است از پایین آمدن سطح فرکانس امواج مغزی و جدا شدن موقت ذهن از بدن.
مراقبه باعث تمرکز یابی بهتر ذهن میشود چرا که در طی مراقبه ذهن دیگر مجبور نیست خود را درگیر حالتهای عصبی و هیجانی بدن یا واکنش های بدن نسبت به محرک های خارجی و درونی بکند. اگر بدن بتواند از زیر سلطهی ذهن خارج شود، در این صورت وظایف خود را به نحو احسن انجام خواهد داد. مهمترین وظیفهی شعور بدنی، حفظ تعادل حیاتی سلول ها به منظور حفظ وضعیت طبیعی و سالم آنهاست.
7 مانع جدی موفقیت چیست؟ ( کریس وایدنر)
ترجمه افسانه محمودی یزدانی: وقتی که در جاده سفر می کنید، خوب است که موانع راه را بشناسید! نمی خواهید تصادف کنید و بسوزید، مگر نه؟ همین امر در مورد سفر ما به سوی موفقیت هم صدق می کند. باید از چیزهایی که ما را از هدف مان دور می کند آگاه باشیم. رایج ترین موارد کدامند؟ در اینجا ذکر می کنیم:
1- ترس
ترس یکی از بدترین دشمنان موفقیت است. وقتی که ترس ریشه های حساس خود را اطراف شما می پیچد و شما را به اسارت خود درمی آورد، هرگز قادر نخواهید بود که به رویاهای خود تحقق ببخشید. ما باید با ترس خود روبرو شویم. ببینیم که به چه دلیلی وجوددارند، آنهار ا به گوشه ای پرتاب کنیم و رویاهای خود را با اشتیاقی شکست ناپذیر دنبال کنیم. غلبه بر ترس و قدم پیش نهادن به منظور رسیدن به سرزمین های تازه و نظرات جدید همان چیزی است که موفقیت را ممکن می سازد. امروز از چه چیزی می ترسید؟ بر کدام ترس باید غلبه کنید تا بتوانید رویای تان را تحقق ببخشید؟ وقتی آن را شناختید، دست به کاری بزنید که به شدت با ترس تان تضاد دارد. این کار با برداشتن اولین قدم در مسیر درست، مواجهه و غلبه بر ترس را به همراه دارد.
2- رخوت و بی علاقگی
بی پرده بگویم، آنچه که بسیاری از افراد را از موفقیت بازمی دارد، عدم داشتن انرژی و انجام کاری است که باعث حرکت به سطح بعدی می شود. آنها به نقطه ای می رسند که احساس راحتی می کنند و سپس خود را برای چرتی به درازای تمام عمر آماده می کنند! بی حال و بی علاقه نباشید؛ ادامه دهید! خود را مجبور کنید که از چرت درآیید و حرکت کنید.
3- نداشتن پشتکار
اغلب اوقات مسابقه با شکست روبرو می شود زیرا مسابقه تمام نشده است. موفقیت در تیزترین کنج یا شیبدارترین تپه است. پشتکار داشته باشید. ادامه دهید. یک تپه دیگر. یک کنج دیگر! در صنف املاک می گویند سه نکته مهم وجود دارد: «موقعیت، موقعیت، موقعیت». در موفقیت، آن سه نکته مهم عبارتند از: «پشتکار، پشتکار، پشتکار».
4- بدبینی
نکته اینجاست که می توانید به هر چه که باور دارید برسید. از خود بپرسید که چه نوع افکاری را با خود حمل می کنید. آیا خوشبین هستید یا بدبین؟ اگر باور ندارید که می توانید برسید، پس نخواهید توانست.
بدبینی تان هر لحظه شما را پیش می برد. درخواهید یافت که ناخودآگاه خود را تخریب می کنید. خوشبینی را در خود پرورش دهید. به دنبال راه هایی باشید تا باور کنید که می توانید به موفقیت برسید.
5- قبول نکردن مسئولیت
من یاور پلیس ناحیه هستم و چند روز قبل با یک افسر پلیس همراهی کردم تا دو زندانی را به دادگاه ببرد. هر چه می گذشت، زندانیان بهانه هایی می آوردند که آنچه را که قاضی برایش حکم صادر کرده، انجام نداده اند.
پس از برگرداندن زندانیان به زندان، به افسر پلیس گفتم که افراد ناموفق و زندانیان، هر دو عادت های بد یکسانی دارند. آنها مسئولیت زندگی خود را نمی پذیرند. خط آخر این است که: شما مسئول هستید، چه انتخاب کنید که به آن اعتراف کنید یا آن را بپذیرید یا نه اما وقتی آن را می پذیرید (و این زمانی است که قدرتمند می شوید)، در جاده موفقیت گام برمی دارید.
6- انتخاب افراد نامناسب برای وقت گذرانی
ما را به راحتی تبدیل به محصولی از محیط می کند. به همین دلیل است که گذراندن وقت با کسانی که به شما فشار می آورند تا به عقب بازنگردید، اهمیت فراوانی دارد. در مورد افرادی که اطراف تان هستند چطور؟ آیا افرادی با صلاحیت هستند که مشوق تان هستند و در راه موفقیت به شما قدرت می بخشند؟ اگر نه، حرکتی به خود بدهید.
7- نداشتن بینش
افراد موفق همیشه ماه ها و سال های موفقیت خود را پیش از اینکه آنها را زندگی کنند، می بینند. آنها توانایی نگاه کردن به جلو را دارند و آینده را می بینند و خوب هایی را که به زندگی شان، خانواده شان و کارشان خواهند آمد تصور می کنند. نداشتن بینش یک مانع بزرگ است. بنشینید و دیدن آینده را تمرین کنید - و آن را به خوبی بسازید!
منبع: مجله موفقیت
12 اصل مغزی برای موفقیت
مغز شما برای راه رفتن ساخته شده است: 15 کیلومتر پیاده روی در روز! اگر می خواهید توانایی پردازش مغزتان را بالا ببرید، حرکت کنید. ورزش کردن باعث می شود خون بیشتری به مغز برسد و به همین دلیل گلوکز که منبع انرژی است، بیشتر در اختیار آن قرار می گیرد.
قانون اول: ورزش کردن قدرت مغز را افزایش می دهد.
مغز شما برای راه رفتن ساخته شده است: 15 کیلومتر پیاده روی در روز! اگر می خواهید توانایی پردازش مغزتان را بالا ببرید، حرکت کنید. ورزش کردن باعث می شود خون بیشتری به مغز برسد و به همین دلیل گلوکز که منبع انرژی است، بیشتر در اختیار آن قرار می گیرد. اکسیژن اضافی در دسترس هم صرف جمع آوری الکترون های مضر باقی مانده در اثر مصرف گلوکز می شود. درضمن ورزش کردن باعث تحرک پروتئین هایی می شود که اتصال نورون ها به یکدیگر را تضمین می کند. انجام ورزش های هوازی حتی دوبار در هفته ریسک ابتلا به زوال عقل را تا نصف کاهش می دهد.
قانون دوم: انسان ها به اموری حوصله بر توجه نمی کنند.
توجه مغز مثل نورافکنی است که در یک لحظه می تواند فقط روی یک نقطه انداخته شود. مغز چندکاره نیست. توجه به جزئیات یک رویداد باعث می شود درک معنای انتزاعی نهفته در آن بهتر انجام شود و هیجان یادگیری را تسهیل کند. مخاطب شما ممکن است بعد از ده دقیقه علاقه اش را به موضوع از دست بدهد، اما چنانچه در بحث خود رویدادهای جالبی را مطرح کنید یا به هر شکلی هیجان ایجاد کنید، می توانید او را درگیر نگه دارید.
قانون سوم: مغزهای مختلف سیم کشی های مختلف دارند.
آنچه در طول زندگی انجام می دهیم و یا می آموزیم، مغز را از نظر فیزیکی تغییر می دهد و به اصطلاح آن را دوباره سیم کشی می کند. میزان رشدیافتگی بخش های مختلف مغز در افراد متفاوت است. هیچ دو مغز انسانی را پیدا نمی کنید که اطلاعات را به شیوه ای مشابه دریافت کنند یا آنها را در مکان مشابهی قرار دهند. ما می توانیم به شکل های مختلف باهوش باشیم. بسیاری از این انواع هوش با آزمون های استاندارد ضریب هوشی یا IQ قابل اندازه گیری نیستند.
قانون چهارم: تکرار کن تا به یاد بسپاری
مغز سامانه های حافظه مختلفی دارد. یکی از آنها طی چهار مرحله داده ها را انبار می کند: رمزگذاری، ذخیره سازی، بازپس گیری و فراموشی! هنگام دریافت اطلاعات مغز بلافاصله آنها را دو تکه می کند و هرکدام را برای ذخیره به مناطق مختلف قشر مغز می رساند. تمام اتفاقاتی که پیش بینی کننده آموختن چیزی هستند، در همان چند لحظه اول به خاطر سپرده می شوند. هرچقدر شیوه رمزگذاری داده های جدید استادانه تر باشد، حافظه تشکیل شده از آنها نیرومندتر خواهدبود.
اگر هنگام تلاش برای یادآوری یک موضوع، محیطی را که برای بار اول در آن با این اطلاعات مواجه شدید در ذهن خود بازسازی کنید، شانس شما برای موفقیت بیشتر می شود.
قانون پنجم: به یاد بسپار تکرار کنی
بیشتر خاطرات در همان دقیقه های اولیه پاک می شوند؛ اما آن دسته از آنها که این دوره حساس را تاب می آورند، می توانند با گذشت زمان نیرومندتر شوند. حافظه بلندمدت در ارتباطی دوسویه میان هیپوکامپ قطع شود، حافظه در قشر مغز تثبیت می شود که سال ها باقی می ماند. مغز تنها دیدی تقریبی از واقعیت به دست می دهد؛ چرا که دانش تازه را با اطلاعات از قبل اندوخته شده مخلوط کرده و هردو را با هم در یک محل نگهداری می کند. تنها شیوه ای که امکان استناد به حافظه بلندمدت را افزایش می دهد، مواجهه تدریجی با داده های جدید و سپس تکرار آنها در طول زمان است.
قانون ششم: مغز انسان در روندی طولانی به شکل امروزی آن رسیده است.
مغز انسان و بقیه جانوران برای بقا سازگار شده است. هرگونه ای مغزی متناسب با نیازهای خود دارد. خزنده ای که تمام زندگی خود را در سوراخ یک سنگ سپری می کند، تنها به مغزی برای رفع احتیاجات ساده از قبیل رفتن به گرمی آفتاب یا خنکای سایه و پیدا کردن یک جفت احتیاج دارد. چنین موجودی هیچ نیازی به مغزی که توانایی تحلیل ساختارهای سه بعدی داشته باشد، ندارد.
مغز پرنده ها برای درک سه بعدی جهان فرگشت یافته و بهتر از هر خلبانی می توانند با دیدن حشره ها و پرنده هایی دیگر و شاخه های درختان، مسیر حرکت و سرعت خود را برای شکار یا اجتناب از شکارچی و برخورد با مانع تنظیم کنند اما مغز انسان بیشترین کارایی خود را مدیون نظام اجتماعی انسانی است. بسیار از توانایی های منحصر به فرد انسانی برای زیستن در اجتماعی بزرگ با آشنایان، دوستان، دشمنان فراوان و درک رفتار و حرکات ایشان فرگشت یافته است.
قانون هفتم: اگر خوب بخوابی خوب هم فکر می کنی
مغز به طور دائم در وضعیت تنش بین سلول ها و مواد شیمیایی که می خواهند ما را بخوابانند و سلول ها و مواد شیمیایی که می خواهند ما را بیدار نگه دارند، قرار دارد. هنگام خواب نورون ها فعالیت ریتمیک نیرومندی نشان می دهند که می تواند ناشی از فعالیت مغز برای مرور آنچه باشد که در طول آن روز با آن مواجه شده ایم. میزان نیاز به خواب و ساعت های ترجیحی خوابیدن در افراد مختلف متفاوت است. اما کشش بیولوژیکی برای خواب بعدازظهر، واقعیتی جهان گیر است. کمبود خواب به توجه، کارکردهای اجرایی، حافظه فعال، خلق، قدرت استدلال و حتی چابکی حرکتی لطمه می زند.
قانون هشتم: مغز تحت فشار عصبی، مثل مغز آسوده نمی آموزد
سیستم دفاعی بدن شامل آدرنالین و کورتیزول به منظور پاسخگویی به خطرات جدی ناگهانی مثل مواجهه با یک ببر ساخته شده است. فشار عصبی یا استرس همیشگی مثل زندگی در خانه ای همواره متشنج سبب می شود این سیستم به طور دائم در فعالیت باشد، آن را از تنظیم خارج کرده و وضعیت خطرناکی ایجاد می کند. در شرایط فشار عصبی مزمن، آدرنالین دیواره رگ های خونی را تخریب می کند؛ وضعیتی که ممکن است به حمله یا ایست قلبی منجر شود.
کورتیزول هم سلول های هیپوکامپ مغز را نابود می کند و در نتیجه توانایی یادگیری مغز فلج می شود. بدترین نوع فشار عصبی هنگامی است که با مشکی که هیچ کنترلی بر آن نداریم، مواجه می شویم و احساس درماندگی می کنیم. فشار عصبی هیجانی و احساسی اثرات منفی عمده ای بر اجتماع می گذارد و آموزش پذیری کودکان در مدرسه و بهره وری کارمندان در محیط شغلی را کاهش می دهد.
قانون نهم: چند حس را همزمان درگیر کنید
حواس ما اطلاعات را در دسترس مان قرار می دهند. پیام های حسی تبدیل به پیام های الکتریکی می شوند، به مناطق مربوط به خود در مغز می روند، آنچه در بیرون اتفاق افتاده را در آنجا بازسازی می کنند و سرانجام در ترکیب با همدیگر یک ادراک کلی از محیط خارجی به دست ما می دهند. به نظر می رسد مغز برای تصمیم گیری در مورد شیوه ترکیب پیام های مختلف، از تجربه های گذشته استفاده می کند؛ بنابراین ادراک دو فرد از یک رویداد می تواند بنا بر تجربیات شان متفاوت باشد.حس های انسان برای همکاری با هم تکامل پیدا کرده اند، درنتیجه تحریک همزمان چند حس یادگیری را تسهیل می کند. بوها قدرت عجیبی در زنده کردن خاطرات گذشته دارند؛ شاید به این دلیل که پیام های بویایی برخلاف دیگر پیام های حسی، به جای رفتن به تالاموس از آن عبور کرده و مستقیم به مقصدهای شان می روند که از جمله آنها، بادامه مغزی است که مدیر بخش هیجانات در مغز به شمار می رود.
قانون دهم: بینایی مهم ترین حس است
تقریبا نیمی از ذخایر انرژی مغز صرف مهم ترین حس ما، بینایی می شود. آنچه می بینیم درواقع تنها چیزی است که مغزمان می گوید باید ببینیم و صددرصد مطابق با واقعیت نیست. تجزیه و تحلیل داده های بصری مراحل زیادی دارد. ابتدا شبکیه چشم فوتون های نور را مرتب می کند و آنها را به صورت جریان پیوسته ای از اطلاعات، درست مانند یک فیلم سینمایی، به قشر بینایی مغز می فرستد. در گورتکس بینایی، نواحی مختلف مغز اطلاعات مربوط به رنگ، حرکت و... را پردازش می کنند. در نهایت تمام این اطلاعات با هم ترکیب می شوند و ما می بینیم. یادگیری که با استفاده از تصاویر صورت بگیرد، به مراتب موثرتر از یادگیری هایی است که از طریق خواندن یا شنیدن کسب می شود.
قانون یازدهم: مغز زنان و مردان با هم فرق می کند
سهم مردان از کروموزم X یک عدد و سهم زنان از آن دو عدد است. دومین کروموزوم X در زنان نقش پشتیبان دیگری را دارد و وجود آن در توانایی های ذهنی شان اثر بارزی میگذارد؛ چرا که درصد بالایی از ژن های مسوول شکل گیری مغز با آن حمل می شوند.
زنان به دلیل اینکه دو نوع کروموزم X فعال در سلول های خود دارند از نظر ژنتیکی پیچیده تر هستند. تمام کروموزم های X مردان از مادر به آنها رسیده است. کروموزوم Y تنها کمتر از صد ژن با خود حمل می کند؛ صد ژن در برابر حدود 1500 ژنی که روی کروموزم های X قرار دارند. مغز مردان و زنان هم از نظر ساختاری و هم از نظر بیوشیمیایی با هم متفاوت هستند. به عنوان مثال مردان بادامه بزرگ تری دارند و در مغزشان سریع تر سروتونین تولید می کند. شیوه پاسخگویی به استرس هم در دو جنس متفاوت است. زنان در مواجهه با استرس بادامه نیمکره چپ را فعال کرده و در نتیجه محتوای هیجانی بیشتری را به یاد می آورند، در صورتی که مردان به دلیل فعال کردن بادامه نیمکره راست به اصل موضوع توجه می کنند.
قانون دوازدهم: انسان کاوشگری طبیعی و نیرومند است
کودکان مدل زنده ای از سبک یادگیری اسنان هستند. آنها دریافت کننده منفعل اطلاعات نیستند؛ بلکه فعالانه به محیط واکنش نشان می دهند. آنها مشاهده می کنند، براساس آن فرضیه می سازند، فرضیه شان را امتحان می کنند و پس به نتیجه گیری می رسند. این شیوه برخورد علمی درنتیجه فعالیت بخش های خاصی از مغز است.قشر پیش پیشانی نیمکره راست در فرضیه ها به دنبال خطا می گردد (آن ببر با دندان های تیزش خطرناک است) و ناحیه ای در مجاورت آن دستور تغییر رفتار را صادر می کند (فرار کن) در مغز انسان «نورون های آینه ای» وجود دارند که توانایی تقلید کردن را ایجاد می کنند و در سراسر مغز پراکنده اند. قسمتی از مغز ما همانند مغز کودکان انعطاف پذیر باقی می ماند تا بتوانیم نورون های جدید بسازیم و در تمام طول زندگی چیزهای جدید بیاموزیم.
منبع مجله موفقیت
12 راز از قانون جذب که شاید ندانید
روان شناسان، متفکران عصر جدید و مبلغان مذهبی، سال هاست که در مورد قانون جذب صحبت می کنند. این قانون به زبان ساده می گوید: «هر آنچه به آن فکر می کنیم، خوب یا بد، به سمت ما جذب خواهدشد.» شما هر باوری هم که نسبت به جهان پیرامون خود و قدرت نهفته در آن داشته باشید، تحقیقات علمی معتبر، تاثیر «مثبت اندیشی» را اثبات کرده اند. در ادامه دوازده روش کاربردی آورده شده که براساس آن قانون جذب می تواند زندگی تان را رضایت بخش تر کند.
1- تجربه های خوب یا بد زندگی را با اندیشه های خود جذب کنید. افرادی که همواره در مورد بیماری حرف می زنند، بیمار می شوند. براساس قانون جذب، وقتی درباره موردی نگران هستید و به مسائل بد می اندیشید، آن ها را به سمت خود جذب می کنید.
2- فکرکردن به هر موردی به معنای دعوت کردن آن است، حتی اگر تمایلی به این کار نداشته باشید. وقتی به آنچه می خواهید، می اندیشید، همین تفکر، بزرگ و بزرگ تر می شود و همان را دریافت می کنید، پس مراقب تفکرات خود باشید و همیشه مثبت بیندیشید.
3- هرچه بیشتر بر موضوعی تمرکز کنید، قوت می یابد. تمرکز کردن بر موضوعی موجب می شود که با جذب همان مورد، آن را محقق سازید. اغلب با نگرانی از اتفاق های بد، آن را برای خود رقم می زنید.
4- بهتر است به جای بازبینی تصمیم خود، به احساستان گوش دهید. به عبارت دیگر به حس شهودی خود اعتماد کنید. به جای این که انتخاب های خود را مرور و بازبینی کنید، اجازه دهید احساس شما مسیر درست را نشانتان دهد. این کار، زندگی تان را رضایت بخش تر می کند.
5- تنها با فکر کردن به موارد خوب، آن ها سریع تر رخ می دهند و زندگی تان را شادتر می کنند. خواستن و طلب کردن تنها درخواست زبانی نیست. برای رسیدن به خواسته های خود باید به طور کامل تمرکز کرده و به موضوعی خاص بیندیشید و در عین حال احساسی مثبت به آن داشته باشید. وقتی تمام توجه خود را به موضوعی خاص معطوف می کنید و نسبت به آن احساس مثبتی دارید، آن لحظات شاد را زودتر تجربه خواهیدکرد.
6- برای ایجاد تغییر، هرچیزی را آن طور که دوست داری ببینید، نه آن طور که هستند. این رازی است که تنها افراد موفق از آن آگاهی دارند. این همان تصویرسازی است. مایکل فلپس، پرافتخارترین شناگر آمریکا می گوید: «هرشب قبل از خواب، خود را تصور می کردم که در مسابقات برنده شده ام!» برای این که تغییر مثبتی را در تجربه های خود از زندگی ایجاد کنید، باید حالات فعلی اتفاق ها و جریان های اطراف خود را فراموش کنید، از همه مهم تر باید نگاه دیگران به خود را نادیده بگیرید و همه چیز را همان گونه که می خواهید، تصور کنید.
7- قدرت جذبتان را با تمرین روزانه تفکر خلاق و قدرتمند روزانه افزایش دهید. هر روز پانزده دقیقه وقت صرف کنید و به اهداف، رویاها و خواسته های خود از زندگی تان بیندیشید. این کار فرصت بیشتری برای موفقیت در اختیار شما قرار می دهد.
8- از منبع نامحدود موفقیت و کامیابی، هر قدر می توانی، بهره ببر. موفقیت دیگران، کامیابی شما را محدود نمی کند. اگر شما هم موفقیت زیادی کسب کنید، راه را برای دیگری نمی بندید.
9- اجازه ندهید در ناامیدی و نگرانی غرق شوید. ناراحت بودن فقط به جذب نگرانی های بیشتر منجر می شود و نشانه دست نیافتن شما به خواسته هایتان است، بنابراین به جای تمرکز بر نداشته هایتان، بر آنچه از زندگی انتظار دارید، متمرکز شوید.
10- فیلم ها و برنامه های تلویزیونی نشان دهنده تجربه های منفی را تماشا نکنید. وقتی اجازه می دهید این مزخرفات وارد ذهنتان شوند، ناخودآگاه به آن ها می اندیشید و همین امر احتمال بروز همان اتفاق ها را برای شما دوچندان خواهدکرد. این یک حقیقت است که توجه به هر موردی، آن را به ما نزدیک تر می کند.
11- اگر روابطتان با دیگران بد است، بدانید که شما موجب آن شده اید. منفی اندیشی می تواند روابط شخصی شما را به ویرانی بکشاند. همین ذهنیت می تواند ما را از شر روابط بد با همسر یا خویشاوندان هم نجات دهد. آگاه باشید که تفکر و قدرت جذب شخصی تنها عاملی است که می تواند تجربه ای را به زندگی تان دعوت کند.
12- از رویاهایتان راهنمایی بگیرید، اما نگران نشوید. خواب هایی که می بینیم می توانند بینش ما را نسبت به روح و روانمان افزایش دهند، اما تا وقتی ما نخواهیم، نمی توانند اتفاقی را در زندگی ما رقم بزنند.
منبع مجله موفقیت
مدیریت هزینه های خانواده با 21 کلید!
امروزه انسان ها همانند گذشتگان خود را آرزوها و خواسته هایی رو به رو هستند که به ناچار برای رسیدن به آن ها باید هزینه هایی بپردازند. اما متاسفانه شرایط اقتصادی و دخل و خرج زندگی به بسیاری از ما اجازه نمی دهد تا به تمامی آنچه دلمان می خواهد، دست یابیم و در نتیجه هیچ راهی جز کاستن هزینه های غیرضروری نداریم؛ از این رو 21 کلید این شماره را به مدیریت هزینه ها در زندگی شخصی و خانوادگی اختصاص دادیم؛ چرا که یقین داریم برخی از شما در این زمینه اقداماتی را هم انجام داده اید و یا بسیاری از شما مایلید این کار را از هم اکنون آغاز کنید. مسلما مهم تر از همه این توصیه ها برای موفقیت در این امر، ایجاد ساختاری عملی و داشتن تعهدی درونی برای اجرای آن هاست؛ پس با ما همراه باشید. چندی پیش در فیلمی دیدم خانمی برای اینکه بتواند در هزینه های خود صرفه جویی کند، کارت اعتباری خود را در ظرف آبی در فریزر گذاشته بود تا یخ بزند و به راحتی قابل استفاده نباشد! شما هم اگر هیچ یک از توصیه های این بخش برایتان کارساز نبود، در نهایت از این روش استفاده کنید! هرچند آن خانم هم طاقت نیاورد و برای خرید از حراجی مجبور شد با سشوار یخ آن را آب کند!
1- با نگاه مبتنی بر کاهش هزینه ها در بازار جست و جو کنید. شاید بتوانید در بسیاری از زمینه ها محصولات ارزان قیمت ولی با کیفیت را جایگزین محصولاتی کنید که هم اکنون از آن ها استفاده می کنید.
2- هنگامی که افسرده یا غمگین هستید، به خرید نروید. مطالعات نشان می دهد وقتی شما در این وضعیت به بازار می روید، ناخودآگاه کالاهای بیشتری می خرید. وقتی حالتان خوب نیست، ابتدا سعی کنید با انجام کارهایی کوچک مثل صحبت کردن با یک دوست، گوش دادن به یک موزیک زیبا یا خوردن خوراکی های مورد علاقه تان کمی روحیه خود را بهتر کنید و بعد به خرید بروید.
3- حواستان به زمان حراج فروشگاه ها باشد؛ چون برخی برندهای پوشاک، اجناسشان را در زمانی که فروش کمتری دارند، با تخفیف های 50 تا 70 درصدی عرضه می کنند.
4- وقتی می خواهید برای خرید به سوپرمارکت بروید، فهرستی تهیه کرده و دقیقا بر طبق آن خرید کنید. ترفند برخی سوپرمارکت ها برای خرید بیشتر مشترین این است که اجناس ضروری و پرطرفدار را در انتهای سوپرمارکت قرار می دهند تا مشتریان در مسیر رسیدن به آن ها با اجناس مختلفی رو به رو شده و وسوسه شوند که آن ها را بخرند.
5- چیزهایی را بخرید که چندین بار بتوان از آن ها استفاده کرد؛ مثلا باتری های قابل شارژ. حتی اگر قیمت اولیه این گونه اجناس کمی بالاتر باشد، در طول زمان موجب صرفه جویی قابل توجهی خواهدشد.
6- هزینه اجناسی را به آن ها نیازی ندارید اما می خرید را به صورت سالانه محاسبه کنید؛ مثلا اگر در زندگی تان روزی 3000 تومان هزینه غیرضروری دارید، با ضرب این رقم در تعداد روزهای سال می بینید سالانه پولی در حدود 000/100/1 تومان را از دست خواهید داد.
7- از تبلیغات موسساتی که با سود زیاد به شما وام می دهند، اجتناب کنید؛ مگر اینکه بخواهید با آن پول یک خرید سرمایه ای انجام دهید و قادر به بازپرداخت اقساطش هم باشید.
8- به خاطر داشته باشید بسیاری از وسایلی که در خانه شما هستند اما درست کار نمی کنند، نیاز به تعویض ندارند و با صرف هزینه ای کمتر می توان آن ها را تعمیر و مجددا از آن ها استفاده کرد.
9- اگر می خواهید به مسافرت بروید، در صورت امکان زمان های اوج شلوغی را انتخاب نکنید؛ چون بعد از این زمان ها می توانید همان خدمات را با هزینه های بسیار پایین تری دریافت کنید.
10- همیشه در کیفتان یک خوراکی مختصر و انرژی بخش داشته باشید تا اگر در خیابان یا محل کار گرسنه شدید، بتوانید با وسوسه خرید غذاها یا تنقلات گران قیمت مقابله کنید.
11- سعی کنید برای مجلات موردعلاقه تان اشتراک تهیه کنید.
12- در زمان هایی که همه اقدام به خرید محصولی خاص می کنند، اگر برایتان مقدور است کمی دست نگه دارید و وقتی بازار از تب و تاب افتاد، همان جنس را با قیمت کمتر و تخفیفات بیشتر بخرید؛ مثلا اگر لوازم التحریر را به جای شهریور در اوایل مهرما بخرید یا لباسی را به جای اسفند در روز دوم فروردین ماه خریداری کنید، برایتان ارزان تر خواهدبود.
13- حساب پولی را که در اثر صرفه جویی به دست می آورید، داشته باشید و آن را در حسابی جداگانه نگهداری کنید. به بسیاری از حساب های بانکی سود یا وام تعلق می گیرد و به این ترتیب شما می توانید با استفاده از پس انداز و بهره مرکب حاصل از صرفه جویی های خود، صاحب سرمایه شوید.
14- هر ماه پولی را برای هزینه هایی که باید به صورت سالانه پرداخت شود، کنار بگذارید؛ مثلا اگر مالیات شما در سال 600 هزار تومان است، این رقم را به تعداد ماه های سال تقسیم کنید و ماهی 50 هزار تومان برای آن کنار بگذارید.
15- با سایت های خرید و فروش ارزان در اینترنت آشنا شوید؛ سایت هایی که افراد می توانند اجناسی را که نیاز ندارند، به فروش برسانند و یا کالاهایی را به قیمت ارزان تهیه کنند. خود شما هم می توانید چیزهایی را که واقعا دیگر برایتان استفاده ای ندارند، از این طریق به فروش برسانید.
16- یک قلک برای خود تهیه کنید و در طول روز هر مبلغی را که می توانستید خرج کنید اما صرفه جویی کردید، داخل آن بیندازید. آخر ماه این قلک را بشکنید و 20 درصد پول آن را صرف کاری کنید که دوست دارید و از انجام آن لذت می برید. 80 درصد این پول برای پس انداز و سرمایه گذاری است اما اینکه با آن 20 درصد چه کار می کنید، فقط به خودتان مربوط است.
17- وقتی کالایی را می بینید و دلتان می خواهد آن را بخرید، همان موقع برای خرید آن تصمیم نگیرید. 24 ساعت به خودتان فرصت دهید، خوب درباره آن فکر کنید و بعد اگر همچنان تصمیم داشتید آن را خریداری کنید و هزینه آن هم مقرون به صرفه بود، برای خریدش اقدام کنید.
18- پیش از هر خریدی مطمئن شوید آنچه برایش هزینه صرف می کنید، یک نیاز است، نه یک وسوسه.
19- برای خریدهای کوچک به جای استفاده از کارت های بانکی با پول نقد خرید کنید؛ چون در این صورت است که متوجه می شوید چه مقدار هزینه کرده اید.
20- اگر متاهل هستید، لازم است قبل از شروع برنامه مدیریت هزینه های خود، سایر اعضای خانواده را هم از برنامه ریزی تان آگاه و آن ها را کاملا توجیه کنید؛ چرا که شما بدون همراهی آن ها نمی توانید برنامه اقتصادی خود را پیش ببرید؛ پس برای جلب رضایت آن ها بکوشید و برایشان از مزایای این تصمیم بگویید و تاکید کنید که با این پس انداز و صرفه جویی، به فکر آینده و رفاه خانواده هستید.
21- ا گر در طول مسیر کمتر خرج کردنتان چیزی را خریدید که نباید می خریدید، خود را شکست خورده تلقی نکنید و خودتان را ولخرج ندانید. در دنیایی که پر از جاذبه های تجاری و تبلیغاتی است، همه ما گاهی نمی توانیم مقابل وسوسه هایمان بایستیم. مهم این است که دوباره از نو شروع کنیم. اینکه امروز زیاد خرج کرده ایم، معنایش این نیست که حتما فردا هم بیش از اندازه خرج می کنیم.
منبع مجله موفقیت
9 ترفند روانشناسی برای تاثیرگذاری بیشتر
پیش از شروع بهتر است توجه داشته باشید که هیچ یک از این روشها جهت سواستفاده و یا آسیب رساندن به مخاطب نیست. در حقیقت این مقاله به شما کمک میکند تا به روشهای روانشناسی بر روی اطرافیان خود تاثیرگذار باشید بدون این که به آنها تهاجم کنید تا مجبور به کاری شوند و یا احساس بدی در آنها ایجاد شود.
1-با حرکات سر مخاطب خود را تایید کنید
دانشمندان دریافتهاند که تکان دادن سر در هنگام گوش دادن به معنای موافقت با نظر و بحث مطرح شده، میتواند در برقراری ارتباط بهتر موثر باشد. همچنین زمانی که شما با حرکت سر مخاطب خود را مدام مورد تایید قرار میدهید، احتمال زیادی وجود دارد که به صورت ناخودآگاه در هنگام صحبت شما او نیز با انجام حرکت مشابه، عقاید و نظرات شما را تایید کند.
2- آنچه را که میگویند تایید و تکرار کنید
یکی از کارآمدترین روشهایی که میتوانید بر افراد تاثیر بگذارید نشان دادن این است که حرف آنها را میفهمید و منظور و احساس آنها را درک میکنید که موجب ایجاد حس همدلی میشود. یک روش برای نمایش این حس همدلی صحه گذاری و تکرار حرفها و نقطه نظرهای مخاطب است. مطالعات نشان داده است وقتی روانشناسان به طور موثر به حرف بیماران خود گوش میدهند، بیماران ارتباط بهتری برقرار کرده و تفسیر صادقانه و شفافتری از شرایط خود ارائه میدهند.به طور کلی زمانی که افراد یک گوش شنوا برای حرفهای خود پیدا میکنند احساس امنیتی بیشتری دارند در نتیجه ارتباط بهتری شکل میگیرد و احتمال پذیرفته شدن نظرات و خواستههای شما بیشتر خواهد بود.
3- ساکت باشید
زمانی که مخاطب حرف اشتباهی میزند و تفکر اشتباهی دارد سعی نکنید او را اصلاح کنید. کارنگی در کتاب مشهور خود بیان کرده است که گوشزد کردن اشتباهات افراد در مکالمه معمولا غیرضروری است و اغلب موجب خاتمه یافتن یک مکالمه خوشایند میشود. در حقیقت زمانی که میدانید مخاطب شما در اشتباه است یک راه موثر وجود دارد تا مکالمه مودبانه را مدیریت کنید.ایده بسیار سادهای است به جای استدلال به دقت گوش کنید و نقطه مشترک و نقطه شروعی برای بحث خود پیدا کنید با تاکید بر توافق نظری که با هم دارید موضع و شرایط خود را توضیح دهید و مسائل را شفاف سازی کنید در این حالت فرد تمایل بیشتری به شنیدن حرفهای شما دارد و حتی به طور ناخودآگاه شما اجازه خواهد داد که بر تفکراتش نفوذ کنید و برخی موارد را اصلاح کنید.
4- معکوس رفتار کنید
رفتار معکوس که اغلب به عنوان تقلید شناخته شده است کاری که برخی از مردم به طور طبیعی انجام میدهند. نمونه ساده آن زمانی است که کسی با ما با صدای بسیار آرام صحبت میکند. اغلب به صورت ناخودآگاه صدای ما هم از حالت معمول پایینتر میآید. استفاده از این مهارت در واقع بروز رفتاری شبیه آفتابپرست است. کپی کردن رفتار و الگوهای بیان افراد اگر آگاهانه و ظریف انجام شود، میتواند روشی عالی برای یک رابطه دوستانه و موثر است.
محققان با مطالعهای که در این زمینه انجام دادند دریافتند که افراد به مقلدین خود احساس بهتری دارند و از آن جالبتر در عموم مردم این دیدگاه وجود دارد که افرادی که رفتارهای آنها مورد تقلید قرار میگیرد رفتارهای بهتر و مقبولتری دارند و الگو برداری از شیوه آنها موجب میشود احساس خوشایندی داشته باشند. این اعتبار به آنها اعتماد به نفس بیشتری میدهد و در نتیجه شادتر هستند و ارتباطات بهتری را مدیریت میکنند و کمتر کسی را از خود میرانند.
5- درخواست خود را در زمان خستگی فرد بیان کنید
زمانی که فرد خسته است احتمال بیشتری وجود دارد که درخواست یا بیانیه شما را بپذیرد. در زمان خستگی، فقط بدن از لحاظ فیزیکی خسته نیست بلکه ذهن هم از لحاظ سطح انرژی و تحلیلگری در پایینترین نقطه قراردارد. بنابراین زمانی که شما از فرد خسته درخواستی دارید معمولا پاسخ قطعی نمیشنوید بلکه انجام کار را به فردا و یا زمانی دیگر موکول خواهد کرد. درواقع برای این که زودتر از چالش شما نجات پیدا کند قول میدهد که بعدا خواسته شما را برآورده سازد. نظیر چنین تجربهای را اغلب ما در کودکی داشتهایم! پیش از خواب بهانهگیری میکردیم و درخواستهایی از والدین داشتیم که با وعده زمان بیداری مهار میشد. نکته اینجاست که افراد معمولا نسبت به حرفی که زدهاند و قولی که دادهاند احساس تعهد دارند و در زمانی که شرایط خستگی برطرف شد خواسته شما را دنبال خواهند کرد.
6- پیشنهادی را مطرح کنید که فرد نمیتواند رد کند
کار را با پیشنهادهای کوچک و کم زحمت آغاز کنید. حتی میتوانید در مورد چند تصمیمگیری که انجام دهید نظر موافق فرد را جویا شوید وقتی فردی شروع به کمک کردن به شما میکند احتمال زیادی دارد که این کار را ادامه دهد و شما میتوانید به تدریج درخواستهای بزرگتری را مطرح کنید. دانشمندان این نظریه در خصوص بازاریابی تست کردهاند و به نتایج مثبتی رسیدهاند. آنها در آغاز از مردم خواستند که برای حمایت از جنگلها و محیط زیست موافقت خود را اعلام کنند که یک درخواست به نسبت ساده و بدون دردسر است. حال متقاعد کردن این گروه موافق برای خرید محصولاتی که حامی محیط زیست هستند بسیار آسانتر و پر بازدهتر است. روانشناسان معتقدند که فاصله درخواستها هم بسیار با اهمیت است در واقع فرد نباید یکی پس از دیگری مورد هجوم قرار بگیرد اگر درخواست اول را مطرح کردید چند روز صبر کنید و سپس به سراغ درخواست بعدی بروید.
7- در مکالمه از اسم شخص یا عنوان او استفاده کنید
دیل کارنگی، نویسنده کتاب «چگونه بر دوستان خود پیروز شویم و بر مردم تاثیرگذار باشیم» بر این باور است که استفاده از نام فرد در مکالمه بسیار با اهمیت است. نام هر فرد در هر زبانی زیباترین صدایی است که دوست دارد بشنود. نام فرد بخشی از هویت اوست و شنیدن آن از زبان مخاطب به معنای پذیرفته شدن حضور فرد و اعتبار اوست در نتیجه احساس مثبتی را در فرد ایجاد میکند.
استفاده از یک عنوان میتواند بسیار تاثیرگذار باشد. ایده مطرح شده این است که زمانی که شما مانند نوع خاصی از افراد رفتار میکنید کم کم به آن شخص تبدیل خواهید شد، شاید این نظریه یک پیشگویی ساده به نظر برسد. برای تاثیرگذاری بر روی افراد می توانید آنها را به آنچه که در حقیقت میخواهید باشند ارجاع دهید در نتیجه ذهن او درگیر روشها و مزایای تبدیل شدن به فرد مورد نظر شما خواهد شد. برای مثال میتوانید فرد را دوست من خطاب کنید و یا در محیط کاری فرد را به عنوان ارشد و مدیر خود بنامید. البته این شاخ در جیب فرد گذاشتن عواقبی هم دارد که بهتر است مراقب باشید.
8 - هدفی بالاتر را نشانه بگیرید
گاهی از این ترفند به عنوان در ورود به مذاکره در برخوردهای رو در رو یاد میشود. شما کار را با مطرح کردن یک درخواست بزرگ و حتی غیرمنطقی از فرد آغاز کنید. پیش از مطرح کردن میدانید که پاسخ مخاطب به احتمال زیاد منفی است و پس از شنیدن پاسخ منفی درخواست خود را تعدیل کرده و خواسته اصلی خود را مطالبه کنید.فرد از انجام ندادن درخواست اول شما احساس بدی خواهد داشت حتی اگر درخواست شما بیدلیل و غیرمنطقی باشد. بنابراین زمانی که پس از مدتی شما خواسته کوچکتر و عقلانیتری دارید احساس میکند که باید به شما کمک کند. دانشمندان این نظریه را مورد بررسی قرار داده و متوجه شدند که بسیار کارآمد است.
9- از او منتفع شوید
داستانی حکایت از این دارد که یکبار بنجامین فرانکلین میخواست بر مردی تاثیرگذار باشد که از قضا آن مرد فرانکلین را دوست نداشت. او از آن مرد درخواست کرد که کتاب ارزشمند و نادری را به او قرض دهد و پس از گرفتن کتاب با مهربانی از او سپاسگذاری کرد. در نتیجه آن مرد که هرگز دوست نداشت با فرانکلین صحبت کند تبدیل به دوست خوب او شد. به گفته خود فرانکلین: «هنگامی که کسی به شما مهربانی کرده یا لطفی در حقتان میکند، انجام یک محبت دیگر نسبت به شما برایش سادهتر از کسی است که شما به او محبت کرده باشید»
دانشمندان این نظریه را بر روی دو گروه از افراد امتحان کردند و به نتیجه مشابهی رسیدند. هر چند که در نگاه اول به نظر میرسد که زمانی که شما به شخصی نفعی میرسانید و کاری برای کسی انجام میدهید انتظار دارید آن فرد ارزش کار شما را بداند و بیشتر شما را دوست داشته باشد، اما تحقیقات چیزی متفاوت را اثبات کردهاند. زمانی که شما برای شخصی کاری انجام میدهید در نتیجه تمایل شما به آن شخص بیشتر میشود و این بدان دلیل است که ما کارهای خود را تجزیه و تحلیل میکنیم و هنگامی که به شخصی نفعی میرسانیم برای خود دلایل و توجیهی پیدا میکنیم و در نتیجه دلایل فرض شده قاعدتا به آن شخص علاقهمند خواهیم شد.
منبع مجله موفقیت
تغییر دنیا
بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است: کودک که بودم
میخواستم دنیا را تغییر دهم بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من
باید انگلستان را تغییر دهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم
را تغییر دهم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم. اینک که در
آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم، شاید می توانستم
دنیا را هم تغییر دهم.
مطالب جدید تر | مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.