پرسشنامه مهارتهای اجتماعی [1] نوجوان ایندربیتزن و فوستر TISS
رفتارهای اجتماعی بر تمامی جنبه های زندگی کـودکان و نوجوانان سایه می افکند و بر سازگاری و شادکامی بعدی آنها تأثیر میگذارد. توانایی فرد از نـظر کنار آمدن با دیـگران و انـجام رفتارهای اجتماعی مطلوب، میزان محبوبیت او را میان همسالان و نزد معلمان، والدین ودیگر بزرگسالان مشخص می کند. میزان توانایی فرد در مهارتهای اجتماعی به طور مستقیم به رشد اجتماعی فرد و کمیّت و کیفیت رفتارهای اجتماعی مـطلوبی که از خود نشان می دهد، مربوط می شود. (متسون و اولندیک ؛ ترجمه به پژوه ، 1384(
رشد اجتماعی متضمن ارتباط سالم و منطبق با موقعیت است. از سوی دیگر، همراه با رشد در سایر مهارتها، پرداختن به جنبههای اجتماعی زندگی و کسب آمادگیهای لازم برای برقراری رابطه سالم با دیگران، یکی از چالشهای فراروی دانشآموزانِ در حال رشد است. اجتماعی شدن فرایندی است که در آن هنجارها، مهارتها، انگیزهها، نگرشها و رفتارهای اجتماعی فرد شکل میگیرد تا ایفای نقش کنونی یا آتی او در جامعه مطلوب شناخته شود. در این فرآیند، اکتساب و به کارگیری مهارتهای اجتماعی و چگونگی برقراری ارتباط و تعامل با دیگران، یکی از مؤلفه های اصلی رشد اجتماعی به خصوص در بین انشآموزان محسوب میشود. از جمله ابزارهایی که برای سنجش مهاتهای اجتماعی نوجوانان وجود دارد پرسشنامه مهارت های اجتماعی نوجوانان (TISS) است. مقیاس مهارتهای اجتماعی نوجوانان (TISS) توسط ایندربیتزن و فوستر در سال 1992 ساخته شده است.
این پرسشنامه دارای روایی و پایایی و روش نمره گذاری مشخص و در قالب نرم افزار ورد نوشته شده و قابل ویرایش است.
دریافت پرسشنامه پرسشنامه مهارتهای اجتماعی نوجوان ایندربیتزن و فوستر TISS
مشاهده لیست همه ی پرسشنامه های استاندارد
.
[1] - The Teenage Inventory of Social Skill (TISS)
آزمون ترسیمی تحمل ناکامی
(ERTO ) دکتر اس . ان .ری (1998)
مفهوم ناکامی
ناکامی هنگامی پیش می آید که شخص نتواند به هدف مطلوب برسد . علت آن موانع خاص یا نبودن اهداف مطلوب یا مناسب است. موانع ممکن است شامل موانع خارجی مانند جنگ ، خشک سالی ، زلزله ، طوفان ، آتش و غیره باشد . همچنین نوسانات اقتصادی می تواند مانع نیل به اهداف مطلوب شده ناکامی ببار آورد . منبع ناکامی می تواند درونی جون عدم قابلیت در انجام کارها و بی کفایتی ، باشد . ناتوانی در رسیدن به اهداف می تواند به احساس حقارت و خواری بیانجامد (کرمی، 1388).
تحمل ناکامی به قابلیت فرد در نشان دادن مقاومت در کوشش با وجود شکـست مکـرر و محیط خصومت آمیز اشاره می کند. از نظر روزنوایگ (1944) تحمل ناکـامی قابلیـت فـرد برای مقاومت دربرابر ناکامی است، بدون اینکه در سازگاری روانشـناختی اشـکالی ایجـاد شود؛ یعنی بدون اینکه به شیوه های ناپسند رفتاری دست بزند.
ناکامی پدیده پیچیده ای ازانگیزش است . تا کسی برانگیخته نباشد ناکام نمی شود ( کارن و ویتز 1995). ناکامی عموماً این گونه درک می شود " حالت منع در ارضای انگیزه " ( هریمن 1947) یا " تداخلی در پاسخ هدف یا در عمل واسطه ای که منتهی به آن هدف می شود ."(سیرز1946)
بر طبق چرخه انگیزشی ، هر نیاز ، سائق یا انگیزه (که ممکن است زیستی ، اجتماعی یا شخصیتی باشد ) که تعادل حیاتی موجود زنده را به هم می زند . و یک رفتار در جهت هدف را به حرکت در می آورد ، می تواند نیاز را ارضا کند و تعادل را بازگرداند . وقتی بدون اشکال نیل به هدف صورت پذیرد ، انگیزه ارضا می شود و تعادل حاصل می گردد . اما گاهی اوقات در راه نیل به هدف اختلال با مانعی وجود دارد و رفتار واسطه در رسیدن به هدف دچار اختلال یا منبع می شود . در آن وقت فشار روانی فرد افزایش می یابد . شخص تا حدودی احساس ناکامی می کند ، اما فرد در این مرحله برای غلبه بر مانع رفتارش را تغییر می دهد و نیروی بیشتری صرف می کند و برای رسیدن به هدف ، بیشتر می کوشد . اگر مانع رفع شود هدف و رضایت حاصل می شود .اما اگر فرد پس از کوشش بیشتر به هدف نرسد تنش افزایش می یابد و احساس بیقراری و اختلال یا ناکامی نتیجه کار است. در این مرحله یکی ممکن است باز هم برای رفع مانع بکوشد و دیگری ممکن است رفتار واکنشی پیدا کند . ( کمک بخواهد یا از کوشش بازایستد، یا ابراز ناراحتی کند ، یا ممکن است احساس خشم نماید و از تفکر راجع به هدف باز ایستد) (کرمی، 1388).
تحمل ناکامی
همه افراد در یک زمانی در طول زندگی باید کم یا بیش در برابر ناکامی از خود تحمل نشان دهند. اصطلاح تحمل ناکامی اشاره دارد به میزان فشار روانی که شخص می تواند تحمل کند قبل از این که رفتارش از حالت یکپارچگی در آمده مختل گردد. بنابراین تحمل ناکامی اشاره دارد به قابلیت فرد در نشان دادن مقاومت در کوشش علیرغم شکست مکرر و محیط خصوصیت آمیز ، بنابراین ضروری است که ناکامی حاصل از شکست در امتحان ، از دست دادن مقام و موقعیت و غیره را تحمل کنیم تا یکپارچگی شخصیت خود را ابقا کنیم(کرمی، 1388).
آزمون تحمل ناکامی:
این آزمون به صورت ترسیمی است و چهار نوع شکل دارد که آزمودنی باید شکلهای موجود در جاهای مدنظر را ترسیم کند. در پایان مجموع نمره زمان و تعداد تلاش های آزمودنی به عنوان نمره تحمل ناکامی ویثبت می شود.
به همراه 1 مقاله مرتبط به صورت رایگان
دریافت آزمون ترسیمی تحمل ناکامی
مشاهده لیست همه ی پرسشنامه های استاندارد
دایره المعارف دودکش
تکه کلام های بازیگر نقش اول سریال دودکش این روزها دهان به دهان می پرخد. اما این تکه کلام ها از کجا آمده و چه کاربردی دارد؟
«خدایا ما را بخاطر قمپوزهایی که تابه حال در کردیم و لُغُزهایی که خواندیم ببخش و بیامرز و در آمپاس قرارنده... الهی آمیییین».شاید اگر این پیامک بامزه، یک ماه زودتر میان مردم دست به دست می شد، کسی نمی توانست زیاد از مفهومش سردربیاورد. اما وقتی این اصظلاحات در ماه مبارک رمضان هرشب بارها و در موقعیت های مختلف، در سریال «دودکش» و از زبان شخصیت اصلی سریال شنیده می شود، خیلی زود ان را تبدیل به تکه کلام های محبوب میان مردم کرده است. اما این تکه کلام ها چه معنایی دارد و در چه مواردی گفته می شود؟
قُمپُز در کردن:
این اصظلاح از زمان جنگ دولت عثمانی با ایران مورد استفاده قرار گرفت. قمپزنوعی توپ جنگی سَرپُر بود که دولتِ امپراطوری عثمانی در جنگهایش با ایران به کار می برد. قمپز اما برخلاف توپ های جنگی دیگر، هیچ اثر تخریبی نداشت و تنها در نقاط کوهستانی شلیک می شد تا با کمک پژواک صدا در کوهستان،صدای مهیبی تولید کند و موجب رعب و وحشت سربازان ایرانی شود. این توپ گلوله ای نداشت و فقط در آن مقدار زیادی باروت می ریختند و پارچه های کهنه و مستعمل را با سُنبه داخل آن می کردند و می کوبیدند تا کاملا سفت و محکم شود و سپس آن را شلیک می کردند. چندی بعد که ایرانیان به ماهیت دروغین و توخالی این توپ ها پی بردند، اصطلاح «قمپز در کردن» را برای ادعایی که سروصدای زیادی دارد اما بی اثر و دروغین است به کار می بردند.
لُغُز خواندن :
در لغت نامه دهخدا، معنای لغز که از نظر دستوری «مصدر مرکب» تعریف شده، این طور بیان شده است:«بر کسی عیب گرفتن, به کنایه از کسی بد گفتن, کرکری خواندن.» اصطلاح لغز خواندن وقتی استفاده می شود که کسی از روی دشمنی یا حسادت و مدعی بودن، حرفی بزند یا از کسی بدگویی کند. هرچند گفته می شود لغز، نام دیگر علم «منطق» هم بوده است و فیلسوفان باستان علم منطق را به نام لغز می خواندند. شاید به همین دلیل باشد که لغز را کلام پیچیده و غیرقابل درک هم معنا کرده اند.
ان قُلت آوردن:
ریشه این واژه عربی از یک جمله آمده است. در واقع معنای واژه به واژه این عبارت، «اگر تو بگویی» است. این تکه کلام وقتی به کار می رود که مخاطب سعی در ایرادگرفتن و اشکال تراشی بیهوده از حرف های گوینده و یا کار و عمل او را داشته باشد. آن موقع است که گوینده تذکر می دهد:«ان قلت نیار»!
آمپاس:
شاید مورد استفاده ترین اصطلاح میان تکه کلام های سریال دودکش، همین اصطلاح باشد. آمپاس از واژه آلمانی Engpass گرفته شده و وارد زبان فارسی شده است. این واژه آلمانی در لغتنامه دهخدا به معنای تنگنا ، فشار و کار انجام شده آمده است.
آچمز :
شطرنج بازها این اصطلاح را خیلی خوب می شناسند. این اصطلاح که ریشه ترکی دارد، در شطرنج وقتی استفاده می شود که یکی از مهره های شطرنج در موقعیتی قرار می گیرد که اگر حرکت داده شود، مهره شاه در موقعیت کیش قرار می گیرد و بنابراین چاره ای ندارد جز این که یا از جایش حرکت نکند و یا این که مهره شاه به خانه های دیگر منتقل شود تا از خطر کیش دور شود. معمولا مهره هایی که در موقعیت آچمز قرار می گیرند، با همین ترفند توسط حریف از جریان بازی خارج می شوند. بنابراین اصطلاح آچمز شدن وقتی استفاده می شود که فردی در موقعیت انجام شده قرار بگیرد و چاره ای نداشته باشد جز این که کاری را به اجبار انجام دهد. معنای لغوی آچمز در زبان ترکی هم «بازنشدنی» است.
ضرس قاطع:
این اصطلاح از دو واژه تشکیل شده. ضرس به معنای دندان تیز و برنده است. اما این اصطلاح دوکلمه ای وقتی به کار می رود که بخواهند از چیزی، حرفی یا کاری با قاطعیت دفاع کنند. آن موقع است که می گویند:«به ضرس قاطع می گم ...»
منبع: خبرگزاری مهر
25 عادت روزانه که شما را باهوش تر میکند (بخش 2)
13. ذهن خود را تحریک کنید
پیادهروی روزانه، راه خوبی برای حرکت ذهن و حفظ سلامت روانی است. همچنین پیادهروی روش خوبی برای اندیشیدن پیرامون تصمیمات سخت یا پردازش اطلاعات جدید در ذهنتان است.
14. در دورههای آنلاین شرکت کنید
فهرست محبوبترین دورههای آنلاین حرفهای را بررسی کنید. اطمینان حاصل کنید بیش از حد خودتان را گرفتار نمیکنید و برحسب علایقتان یک یا دو دوره از آنها را انتخاب کنید و صادقانه روی آن تمرکز کنید. برنامهی درسی شما را در مسیر آموزش نگه میدارد، بنابراین شما میدانید روزانه برخی کارها را از گوش سپردن به یک سخنرانی تا مشق یک تکلیف به انجام میرسانید.
15. با افرادی که برای شما جالب هستند، صحبت کنید
حتی اگر این افراد برایتان غریبه هستند، از نزدیک شدن به آنان نهراسید. از آنان پیرامون موفقیتها و چگونگی دستیابی به این کامیابیهایشان پرسوجو کنید. اغلب مواقع، شما از افرادی که به سختی از آنان اطلاعاتی گرفتهاید چیزهای بیشتری میآموزید.
16.وقت خود را با افراد باهوش تر از خودتان بگذرانید
شما میتوانید زمان زیادی را با افراد باهوش سپری کنید. خوب است روزانه با این افراد که الهامبخش شما هستند یک فنجان چای بنوشید یا قدم بزنید. در معاشرت با این افراد همیشه متواضع و مشتاق برای یادگیری باشید. تا جایی که امکان دارد سوالات خود را بپرسید. مادامی که افراد داناتر از خودتان اطرافتان باشند، چارهای جز کسب اطلاعات و آموختن ندارید.
17. به بازیهای فکری بپردازید
برخی بازیها نظیر شطرنج و اسکرابل قدرت ذهنی شما را وسعت میدهند. زمانی که به این بازیها میپردازید خودتان را به چالش میکشید. مثلا بازی اسکرامبل بدون استفاده از لغتنامه. همچنین میتوانید از طریق بازیهایی نظیر سودوکو و 2048 به حل معماها بپردازید.
18. از برنامههای آموزشی "هر روز یک کلمه” استفاده کنید
با این برنامهها میتوانید دامنهی لغات خود را گسترش دهید، که میتواند به شما در آزمونهایی نظیر SAT یا GRE هم کمک کند یا حتی در مکالمات روزمره برایتان مفید باشد. حتی شما میتوانید برای یادگیری لغات زبانهای دیگری نیز تلاش کنید. سعی کنید هر روز 5 تا 10 لغت به دامنهی لغات زبان خارجیای که یاد میگیرید، بیفزایید. برای این منظور میتوانید از LiveMocha یا Basuu یا DuoLingo استفاده کنید.
19. با ترسهایتان مواجه شوید
همهی ما یک "منطقهی امن” در زندگیمان داریم که خروج از آن از ما فرد عاقلتری میسازد. هر روز خودتان را مجبور کنید بیشتر از این محدوده دور شوید. با شرکت در کلاسهای آموزش مهارتهای سخنوری و… به صحبت در مکانهای عمومی بپردازید، جلسهای را به طور داوطلبانه برای پیشنهاد یک کار رهبری کنید، یا از شخصی که همیشه او را تحسین کردهاید با یک ایمیل یا نامهی کوتاه دعوت به همکاری کنید.
20. عرصههای جدید را کشف کنید
چنانچه برای شما میسر نیست به سفرهای دور دنیا بروید، حداقل تلاش کنید برخی چیزها و جاهای جدید را در زادگاه خود پیدا کنید. به این ترتیب شما با افراد متفاوتی ملاقات میکنید، حقایق بسیاری میآموزید، و نکات جدید زیادی دربارهی جهان میشناسید. این کار بسیار کارامدتر از تماشای برنامههای تلویزیون است.
21. به دنبال پاسخ پرسشهای خود باشید
ممکن است پاسخهایی که برای پرسشهایتان میشنوید دلسردتان کند اما دست برندارید و ادامه دهید. دنبال کنید و کنجکاویتان را پیگیری کنید و پاسخ مناسب سوالتان را دریابید.
22. زمانی را به "هیچ کاری انجام ندادن” اختصاص دهید
اغلب اوقات، نشستن در سکوت میتواند به شما در الهام گرفتن و تامل در امور روزانهتان کمک کند.
23. یک سرگرمی سازنده برای خود انتخاب کنید
اگر شما چیزی دارید که هر روز روی آن کار میکنید، از بافتنی گرفته تا ماهیگیری، میتوانید به طور فعالانه چیزهای بسیار زیادی به واسطهی انجام آن بیاموزید. مثلا، شما ممکن است برای نواختن یک قطعهی جدید موسیقی هر روز تلاش کنید، یک بخش از کتاب درسی فیزیک را بخوانید، چند صفحه بیشتر از داستان کوتاهتان را بنویسید، یا یک مهارت جدید رایانهای بیاموزید.
24. آنچه را آموختهاید به کار بندید
اگر شما اخیرا مهارت کدنویسی جدیدی کسب کردهاید، یا چگونگی کار با یک ابزار را فراگرفتهاید، مطمئن شوید که اغلب استفاده از آن مهارت در طول زندگیتان امکانپذیر خواهد بود. یادگیری با انجام دادن یکی از موثرترین راههای باهوش تر شدن است.
25. ورزش کنید و یک رژیک غذایی سالم را در پیش بگیرید
یک رژیم سالم برای غذای مغز جهت تامین سوخت فکریتان برگزینید، و از الکل و غذاهای سنگین دوری کنید که از شما فردی تنبل میسازند. وقتی سطح انرژی شما پایین میآید، پیادهروی کنید. به این ترتیب خون بیشتری به مغز شما جریان مییابد، و عملکردتان را بهبود میبخشد. متفکران بزرگی مانند مهاتما گاندی و چارلز داروین در پیادهرویهای طولانی زبانزد خاص و عام بودهاند.
منبع: مجله موفقیت
25 عادت روزانه که شما را باهوش تر میکند (بخش 1)
آیا میخواهید ذهن خود را وسعت دهید و باهوش تر شوید؟ یک کمی تلاش روزانه وسعت عظیمی به ذهن شما میدهد. در این مقاله چند روش ساده به شما پیشنهاد میشود که با انجام آنها میتوانید شخص باهوش تری شوید.
1. هر روز 10 ایده بسازید
به این موضوع بیندیشید که چه طور میتوانید فقر را در جامعه کاهش دهید، چگونه میتوانید مشکلات روزمرهی خود را حل کنید، و به هر آنچه بیندیشید که به عنوان ایدهای جالب جهت ساختن یک فیلم سینمایی به درد میخورد.
این که ایدههای شما چطور به ثمر بنشینند مهم نیست، این یک تمرین روزانه برای مغزتان است. فهرست شما حتی میتواند به راهاندازی یک کسب و کار جدید یا موضوعی برای خلق یک کتاب بینجامد.
2. روزنامه بخوانید
خواندن روزنامه به شما کمک میکند تا از موضوعات مهمی که در گوشه و کنار جهان رخ میدهند باخبر شوید. همچنین شما شکلدهی(صورتبندی) به افکارتان را میآموزید و میتوانید میان مسائل به ظاهر نامرتبط، پیوند و ارتباط برقرار کنید و زمانی که در جمع دوستانتان هستید موضوعات بسیار زیادی برای بحث و تبادل نظر داشته باشید.
3. نقش یک نویسندهی مخالف را بازی کنید
یکی از آموختههای اخیر خود را در نظر بگیرید و یک ایدهی منحصر به فردی در مخالفت با آن خلق کنید. سپس سعی کنید با یافتن شواهدی از این ایدهی جدید دفاع کنید و آنقدر پیش بروید تا این شواهد و قرائن ایدهی اولیهی شما را تغییر دهند. تکرار هر روزهی این بازی به شما کمک میکند به ذهن خود وسعت بدهید و بهتر بیندیشید. اگر هنوز هم نمیدانستید که چگونه و از کجا شروع کنید، به مطالعهی مقالات انتقادی مجلات روی بیاورید. این به شما کمک میکند تا بفهمید سایرین چطور در بحثهایشان استدلال میآورند و نظراتشان را مطرح میکنند.
4. یک فصل از کتاب داستانی یا غیرداستانی را بخوانید
خواندن یک کتاب در هفته را به عنوان هدف خود مشخص کنید. شما میتوانید در طول روز که در مسیرهای مختلف تردد میکنید یا در انتظار اتوبوس یا مترو هستید ازکتابهای جیبی استفاده کنید که در تمام ساعات برای مطالعه کنار شما هستند. کتابهای داستانی در درک شخصیتها و دیدگاههای دیگران مفید هستند و کتابهای غیرداستانی برای آشنا کردن شما با موضوعات جدید روز، از سیاست گرفته تا روانشناسی بسیار عالی هستند. این عادت واقعا شما را باهوش تر میکند.
5. به جای تماشای برنامههای بیفایدهی تلویزیون، فیلمهای آموزشی ببینید
گاهی اوقات تماشای فیلم دربارهی موضوعی که مورد علاقهتان است از خواندن مطلبی پیرامون آن برایتان خوشایندتر است و میتوانید با تماشای فیلمهای آموزشی چیزهای زیادی از تجربیات سایر افراد بیاموزید. میتوانید سری به وبگاههای مختلف از جمله ted بزنید و فیلمهایی از سخنرانیهای جذاب و آموزنده ببینید. معمولا اطلاعاتی که شما از طریق فیلمهای آموزشی میآموزید برایتان خوشایندتر و جذابترند و در ذهن شما ماندگارتر و در نتیجه باهوش تر میکند.
6. در جاهایی که اطلاعات جذاب را منتشر میکنند، مشترک شوید
با دنبال کردن مطالب جذاب و سرگرمکننده در فیسبوک و توییتر و… شما میتوانید آنچه را در جستوجوی یادگیریاش هستید در صفحهی پیشخوان خود داشته باشید. برای مثال اگر به دنبال اطلاعات جدیدی از علم و فناوری هستید در صفحاتی که اطلاعات این حوزه را پوشش میدهند مشترک شوید تا خبرنامهها و ایمیلهای مربوط به آن برایتان ارسال شود.
7. دو فهرست از کارهای” انجام دادنی” تهیه کنید:
یکی مهارتهای مربوط به کار شما که اکنون میخواهید یاد بگیرید، و دومی چیزهایی که در آینده به آنها دست مییابید Google Docs یک راه مناسب برای ردگیری فهرستهای شما است. برای هر دو فهرستتان، تصمیم بگیرید چه چیزی را میخواهید بیاموزید، منابعی را که قرار است به شما این مهارتها را بیاموزند، شناسایی کنید و سپس هر روز روی آنها کار کنید. به عنوان مثال اگر در زمینهی علوم رایانهای مشغول به کار هستید، فهرست اول شما میتواند شامل یادگیری تازههای Python در یک روز یا استفاده از MongoDB در روز دیگر باشد.
در فهرست دوم، شما میتوانید به اهداف بلندمدتتان بیندیشید، مواردی نظیر بازاریابی پیشرفته به کمک رایانه یا یادگیری نرمافزارهای معماری. اکنون چه از طریق خواندن مطالب یک کارشناس یا ثبتنام در یک دورهی آموزشی، گامهای سادهای را برنامهریزی کنید که برای دستیابی به اهدافتان به آنان نیاز دارید.
8. آنچه را آموختهاید، با دیگران به اشتراک بگذارید
اگر شما با یک نفر به تجزیه تحلیل موضوعات موردعلاقهتان به بحث بنشینید، میتوانید دانش جدید را در مورد آن موضوع بهدست آورید. همچنین، زمانی که شما میتوانید مبحثی را برای کسی توضیح دهید، نشانهی آن است که شما به درک و فهم آن موضوع کاملا مسلط هستید. میتوانید بدون آنکه مستقیما با شخصی گفتوگو کرده باشید، آنچه را آموختهاید با او به اشتراک بگذارید. بسیاری از مردم دوست دارند شروع به وبلاگنویسی کنند، و از این طریق میتوانند مطالب در یک فضای مجازی گفتوگو با دیگران به اشتراک بگذارند.
9.منابع دانش مورد علاقهی خود را بررسی کنید
همه روزه در وبلاگهای تخصصی یا هر منبع دیگری به دنبال کسب دانش باشید تا عطش شما را برای یادگیری سیراب کند. انجام این کار یک عادت بسیار آسان است زیرا سایر کاربران مشابه شما به محتوای مورد علاقهتان یک نظم و ترتیبی میدهند و پس از نشر آن، شما میتوانید به راحتی با دنبال کردن یکی از آن کاربران به موضوعات مورد علاقهتان دست یابید. سعی کنید اطلاعات خود را به روزرسانی کنید، مقالات را ذخیره کنید و قبل از خواب زمان کوتاهی را برای مرور این مطالب اختصاص دهید.
10. فهرست کارهای "انجام دادهام” را تهیه کنید
در پایان هر روز کارهایی را که به پایان رساندهاید فهرستبرداری کنید. این فهرست به شما کمک میکند تا حس بهتری داشته باشید نسبت به هرآنچه به انجام رساندهاید، مخصوصا اگر شما از انجام آنها دلسرد بوده باشید. همچنین به شما کمک میکند تا بازتاب خوبی از آنچه به ثمر رساندهاید داشته باشید و بتوانید فهرستتان را برای روز بعد دوباره ساختاردهی کنید. این کار تنها در نظم بخشیدن با کارهایتان تأثیر میگذارد بلکه به باهوش تر شدن شما هم کمک میکند.
11. فهرست کارهای "دیگر انجام نمیدهم” را تهیه کنید
برای پاکسازی آشفتگی ذهنتان، به کارهای بیتفکر و بدون تاثیر بر ذهن که انجام دادهاید و زمانی که برایشان هدر دادهاید توجه کنید. ابا اینکار شما جلوی پیشرفت ذهنی و باهوش تر شدن تان را گرفته ایدو عادات قدیمی را ترک کنید، و برای عادات بهتر و جدید زمان صرف کنید.وارن بافت میگوید: "تفاوت بین افراد موفق و افراد خیلی موفق این است که افراد خیلی موفق به اغلب موضوعات "نه” میگویند.”
12. هر آنچه را میآموزید، بنویسید
برای این منظور شما میتوانید به وبلاگنویسی یا استفاده از اپلیکیشن "اینکپاد” روی بیاورید تا هر آنچه را میآموزید ثبت کنید. نه تنها این کار یک روش خوب برای ثبت آموختههای شما است، بلکه یک منبع خوب انگیزه برای شما خواهد شد. مادامی که میدانید باید در پایان روز آموختههایتان را بنویسید و ثبت کنید، انگیزه خواهید داشت تا بیشتر نیز بیاموزید. نوشتن آموخته ها میتواند بر باهوش تر شدن شما تأثیر بگذارد.
8 گام تا عضویت در باشگاه میلیاردر ها
تا به حال به فکر پیوستن به جرگه میلیاردر ها فکر کرده اید؟ شما هم، مثل میلیونها آدم دیگر، دوست دارید میلیاردر بشوید. برای میلیاردر شدن چه راه هایی وجود دارد؟ آیا شما با پیمودن راه های میلیاردر شدن واقعا میلیاردر می شوید؟ چه نوع کارهایی را باید انجام دهید تا شانس پیوستن به باشگاه میلیاردر ها را افزایش دهید؟ در ادامه به این کارها اشاره شده است.البته که پول همهچیز نیست. ابداً نیست. وقتی پای تعریف موفقیت به میان میآید، پول در انتهای فهرست رتبهبندی میشود. تعریف آدمها از موفقیت متفاوت است. تعریف من عبارت است از: موفقیت متقاعد کردن دیگران به این باور است که شما با استعداد هستید. شخصا، پول حالا برای من آن قدرها مهم نیست، ولی اعتراف میکنم، یک زمانی مهم بود(احتمالا به این دلیل که زیاد پول نداشتم).با این حال این نظر من است. ولی، اجازه دهید بگویم پول در فهرست ما جا دارد. و اجازه دهید بگویم، شما هم مثل میلیونها آدم دیگر، دوست دارید میلیاردر بشوید. چه نوع کارهایی را باید انجام دهید تا شانس پیوستن به باشگاه میلیاردر ها را افزایش دهید؟در اینجا گامهایی را پیشنهاد میکنم. این گامها نه تند نه آسان برداشته می شوند. ولی از مسیرهای میانبر و آسان، بسیار شدنیتر و تحققپذیرتر هستند.
1. خودتان را با پول آزار ندهید.با اینکه کاملاً خلاف منطق است، ولی تمرکز لیزری روی اینکه چقدر پول میسازید شما را از کارهایی منحرف میکند که حقیقتاً باید برای ساخت و رشد ثروت انجام دهید. بنابراین چشمداشت و نگاه خود را عوض کنید. "پول را به عنوان هدف اصلی نبینید، بلکه آن را به عنوان محصول فرعی انجام کارهای درست و هدفمند ببینید.”
2. بینید چند نفر حاضرند به شما کمک کنند، حتی اگر کمتعداد باشند.موفقترین آدمهایی را که میشناسم –چه به لحاظ مالی چه غیرمالی- بهطور تکاندهنده و شوکآوری مفید و سودمند هستند. آنها در شناخت آدمهای دیگر و کمک به آنها برای رسیدن به اهدافشان فوقالعاده خوب هستند. آنها میدانند موفقیتشان نهایتاً مبتنی بر موفقیت آدمهای اطرافشان است. بنابراین آنها سخت کار میکنند تا آدمهای دیگر موفق باشند: کارکنانشان، مشتریانشان، عاملان فروش و عرضه کنندگانشان و… چون میدانند اگر اینها موفق شوند، یقیناً به دنبال موفقیت آنها خواهند بود. و به این ترتیب آنها کسب و کار یا شغلی را ساختهاند که میتوان حقیقتاً به آن افتخار کرد.
3. فکر کردن به درآوردن یک میلیارد تومان را متوقف کنید و به خدمت کردن به یک میلیون آدم فکر کنید.وقتی فقط عدهی اندکی مشتری دارید، و هدفتان ساختن پول زیاد است، مشوق شما یافتن راههایی برای گرفتن تا آخرین ریال آنها است. ولی وقتی راهی پیدا کنید که به یک میلیون آدم خدمت کنید، مزایای پرشمار دیگری را در پی خواهد داشت. تأثیر یک تبلیغ یا واژهی شفاهی( که مشتریانتان انجام میدهند) بیاندازه عظیم است. بازخوردی که دریافت میکنید به صورت نمایی بزرگتر می شود – و به همین دلیل واقعا این فرصتهای شما هستند که محصولات و خدماتتان را بهبود میدهند. شما کارمندان بیشتری استخدام خواهیدکرد و از تجربه، مهارت، و ابهت و روح جمعی آنها منتفع خواهید شد. و در این زمان کسب و کار شما به جایی خواهد رسید که هرگز در خواب هم نمیدیدید – چون مشتریان و کارمندانتان شما را به جایی خواهندرساند که حتی نمیتوانستید تصور کنید به یک میلیون آدم با دل و جان خدمت میکنید- و پول خودش به دنبال شما خواهدآمد.
4. پول ساختن را به عنوان راهی برای انجام کارهای بیشتر ببینید.عموماً گفته میشود دو نوع آدم وجود دارد. آنها که چیزهایی را میسازند برای این که فقط پول درآورند: هرقدر که بیشتر بسازند، پول بیشتری هم درمیآورند. آنچه آنها میسازند واقعاً آنقدرها هم برایشان مهم نیست – آنها تا وقتی خواهند ساخت که پرداخت انجام میشود. نوع دوم میخواهند پول بسازند چون به آنها اجازه میدهد چیزهای بیشتری بسازند. آنها میخواهند محصولشان بهبود یابد. آنها میخواهند خط تولیدشان را گسترش دهند. آنها میخواهند کتاب دیگر، ترانه ی دیگر، یا فیلم دیگر خلق کنند.
آنها عاشق چیزی هستند که میسازند و آنها پول ساختن را به عنوان روشی برای انجام کاری حتی بیش از آنچه دوست دارند میبینند. آنها رویای ساختن یک شرکت را در سر میپرورانند که بهترین چیزهای ممکن را میسازد. و پول ساختن روشی است که آن رویا را تغذیه میکند تا شرکتی را که دوست دارند بسازند. با اینکه یقیناً یافتن محصولی که همه آن را بخواهند و بتوان با فروش آن به ثروت رسید امکانپذیر است، ولی موفقترین کسب و کارها در حالی که توسعه و رشد مییابد و پول می سازند، پول حاصله را در یک کسب و کار یا شغل بینهایت فوق العاده بازسرمایهگذاری میکنند."ما فیلم نمیسازیم تا پول بسازیم، پول میسازیم تا فیلمهای بیشتری بسازیم”. والت دیزنی
5. یک کار برتر انجام دهید.
کاری را انتخاب کنید که قبلاً بهتر و برتر از آدمهای دیگر انجام میدادید. فقط یک چیز. دیوانهوار فقط روی همان یک کار تمرکز کنید: کار. آموزش. یادگیری. عمل. ارزشیابی. تصحیح. بیرحمانه و سخت گیرانه از خودتان انتقاد کنید. نه به روشی خودآزارانه، بلکه اطمینان یابید به کار ادامه خواهیدداد تا تمام جنبههای همان کار را بهبود دهید. آدمهایی که به لحاظ مالی موفق هستند دست کم یک چیز را بهتر از هرآدمی که اطرافشان هست انجام میدهند(البته در صورتی مفید است که چیزی را انتخاب کنید که برای جهان باشکوه و ارزشمند باشد – و مطمئن باشید برای آن پرداخت هم میشود). برتری و تفوق خودش پاداش است، برتری علاوه بر این که مستلزم پرداخت و ثروت بالاتر است احترام بیشتر، احساس خودیابی بیشتر، سرنوشت باشکوهتر، و حس پیروزی باشکوهتر، را در پی دارد، که اینها شما را به لحاظ غیرپولی غنی و ثروتمند میسازند.
6. فهرستی از 10 نفر از بهترین آدمهای جهان در همان کار را تهیه کنید.
چهطور این 10 آدم را انتخاب کردید؟ چگونه تعیین کردید کدامیک و در چهکاری بهترین بود؟ چگونه موفقیتشان را اندازه گرفتید؟ از آن معیارها برای پیگیری پیشرفتتان به سوی "بهترین شدن” استفاده کنید. اگر نویسنده هستید معیار شما میتواند رتبهبندی آمازون باشد. اگر موسیقیدان هستید میتواند شمار دانلودها از آیتیونز باشد. اگر برنامهنویس هستید، شمار آدمهایی است که از نرمافزارتان استفاده میکنند. اگر استاد هستید میتواند شمار آدمهایی باشد که آموزش و پرورش دادهاید و آنها به کارهای بزرگتر و بهتر رسیدهاند.
اگر خردهفروشی اینترنتی دارید میتواند خریدها به ازای هر بازدید، یا تحویل به موقع، یا نرخ تبدیل و غیره باشد. فقط آدمهای موفق را تحسین نکنید. بلکه نگاهی دقیق و موشکافانه به کارهایشان بیندازید و ببینید چه چیز آنها را موفق ساخته است. سپس از آن معیارها برای ایجاد معیارها و اندازههای موفقیت خودتان استفاده کنید. و بعد…
7. مداوماً پیشرفت خودتان را پیگیری کنید.
ما تمایل داریم چیزی بشویم که اندازه میگیریم، بنابراین پیشرفتتان را دستکم هفتهای یک بار با توجه به اندازههای کلیدی و مهم پیگیری کنید. شاید بخواهید اندازه بگیرید به چند انسان کمک کردهاید. شاید بخواهید بسنجید به چند مشتری خدمت کردهاید. یا شاید در مسیر کارتان بخواهید گامهای کلیدی را برای بهترین شدن در جهان ارزشیابی کنید. شاید ترکیبی از اینها باشد، و حتی بیشتر.
8. برنامههای روزانهی منظم خودتان را اجراکنید تا از پیشرفتتان اطمینان حاصل کنید.
هرگز فراموش نکنید که رسیدن به یک هدف، مبتنی بر ایجاد برنامههای روزانهی منظم و همیشگی است. مثلاً میخواهید یک کتاب 200 صفحهای بنویسید؛ این هدف شما است. سیستم شما برای رسیدن به این هدف میتواند نوشتن 4 صفحه در هر روز باشد، این برنامهی روزانهی شما است. امیدواری، آرزومندی و خیالپروری شما را به اتمام کتاب نمیرساند. ولی چسبیدن و پایبندی دقیق به برنامهی روزانهتان به شما اطمینان میدهد به هدفتان خواهیدرسید.
منبع: مجله موفقیت
8 گام تا عضویت در باشگاه میلیاردر ها
تا به حال به فکر پیوستن به جرگه میلیاردر ها فکر کرده اید؟ شما هم، مثل میلیونها آدم دیگر، دوست دارید میلیاردر بشوید. برای میلیاردر شدن چه راه هایی وجود دارد؟ آیا شما با پیمودن راه های میلیاردر شدن واقعا میلیاردر می شوید؟ چه نوع کارهایی را باید انجام دهید تا شانس پیوستن به باشگاه میلیاردر ها را افزایش دهید؟ در ادامه به این کارها اشاره شده است.البته که پول همهچیز نیست. ابداً نیست. وقتی پای تعریف موفقیت به میان میآید، پول در انتهای فهرست رتبهبندی میشود. تعریف آدمها از موفقیت متفاوت است. تعریف من عبارت است از: موفقیت متقاعد کردن دیگران به این باور است که شما با استعداد هستید. شخصا، پول حالا برای من آن قدرها مهم نیست، ولی اعتراف میکنم، یک زمانی مهم بود(احتمالا به این دلیل که زیاد پول نداشتم).با این حال این نظر من است. ولی، اجازه دهید بگویم پول در فهرست ما جا دارد. و اجازه دهید بگویم، شما هم مثل میلیونها آدم دیگر، دوست دارید میلیاردر بشوید. چه نوع کارهایی را باید انجام دهید تا شانس پیوستن به باشگاه میلیاردر ها را افزایش دهید؟در اینجا گامهایی را پیشنهاد میکنم. این گامها نه تند نه آسان برداشته می شوند. ولی از مسیرهای میانبر و آسان، بسیار شدنیتر و تحققپذیرتر هستند.
1. خودتان را با پول آزار ندهید.با اینکه کاملاً خلاف منطق است، ولی تمرکز لیزری روی اینکه چقدر پول میسازید شما را از کارهایی منحرف میکند که حقیقتاً باید برای ساخت و رشد ثروت انجام دهید. بنابراین چشمداشت و نگاه خود را عوض کنید. "پول را به عنوان هدف اصلی نبینید، بلکه آن را به عنوان محصول فرعی انجام کارهای درست و هدفمند ببینید.”
2. بینید چند نفر حاضرند به شما کمک کنند، حتی اگر کمتعداد باشند.موفقترین آدمهایی را که میشناسم –چه به لحاظ مالی چه غیرمالی- بهطور تکاندهنده و شوکآوری مفید و سودمند هستند. آنها در شناخت آدمهای دیگر و کمک به آنها برای رسیدن به اهدافشان فوقالعاده خوب هستند. آنها میدانند موفقیتشان نهایتاً مبتنی بر موفقیت آدمهای اطرافشان است. بنابراین آنها سخت کار میکنند تا آدمهای دیگر موفق باشند: کارکنانشان، مشتریانشان، عاملان فروش و عرضه کنندگانشان و… چون میدانند اگر اینها موفق شوند، یقیناً به دنبال موفقیت آنها خواهند بود. و به این ترتیب آنها کسب و کار یا شغلی را ساختهاند که میتوان حقیقتاً به آن افتخار کرد.
3. فکر کردن به درآوردن یک میلیارد تومان را متوقف کنید و به خدمت کردن به یک میلیون آدم فکر کنید.وقتی فقط عدهی اندکی مشتری دارید، و هدفتان ساختن پول زیاد است، مشوق شما یافتن راههایی برای گرفتن تا آخرین ریال آنها است. ولی وقتی راهی پیدا کنید که به یک میلیون آدم خدمت کنید، مزایای پرشمار دیگری را در پی خواهد داشت. تأثیر یک تبلیغ یا واژهی شفاهی( که مشتریانتان انجام میدهند) بیاندازه عظیم است. بازخوردی که دریافت میکنید به صورت نمایی بزرگتر می شود – و به همین دلیل واقعا این فرصتهای شما هستند که محصولات و خدماتتان را بهبود میدهند. شما کارمندان بیشتری استخدام خواهیدکرد و از تجربه، مهارت، و ابهت و روح جمعی آنها منتفع خواهید شد. و در این زمان کسب و کار شما به جایی خواهد رسید که هرگز در خواب هم نمیدیدید – چون مشتریان و کارمندانتان شما را به جایی خواهندرساند که حتی نمیتوانستید تصور کنید به یک میلیون آدم با دل و جان خدمت میکنید- و پول خودش به دنبال شما خواهدآمد.
4. پول ساختن را به عنوان راهی برای انجام کارهای بیشتر ببینید.عموماً گفته میشود دو نوع آدم وجود دارد. آنها که چیزهایی را میسازند برای این که فقط پول درآورند: هرقدر که بیشتر بسازند، پول بیشتری هم درمیآورند. آنچه آنها میسازند واقعاً آنقدرها هم برایشان مهم نیست – آنها تا وقتی خواهند ساخت که پرداخت انجام میشود. نوع دوم میخواهند پول بسازند چون به آنها اجازه میدهد چیزهای بیشتری بسازند. آنها میخواهند محصولشان بهبود یابد. آنها میخواهند خط تولیدشان را گسترش دهند. آنها میخواهند کتاب دیگر، ترانه ی دیگر، یا فیلم دیگر خلق کنند.
آنها عاشق چیزی هستند که میسازند و آنها پول ساختن را به عنوان روشی برای انجام کاری حتی بیش از آنچه دوست دارند میبینند. آنها رویای ساختن یک شرکت را در سر میپرورانند که بهترین چیزهای ممکن را میسازد. و پول ساختن روشی است که آن رویا را تغذیه میکند تا شرکتی را که دوست دارند بسازند. با اینکه یقیناً یافتن محصولی که همه آن را بخواهند و بتوان با فروش آن به ثروت رسید امکانپذیر است، ولی موفقترین کسب و کارها در حالی که توسعه و رشد مییابد و پول می سازند، پول حاصله را در یک کسب و کار یا شغل بینهایت فوق العاده بازسرمایهگذاری میکنند."ما فیلم نمیسازیم تا پول بسازیم، پول میسازیم تا فیلمهای بیشتری بسازیم”. والت دیزنی
5. یک کار برتر انجام دهید.
کاری را انتخاب کنید که قبلاً بهتر و برتر از آدمهای دیگر انجام میدادید. فقط یک چیز. دیوانهوار فقط روی همان یک کار تمرکز کنید: کار. آموزش. یادگیری. عمل. ارزشیابی. تصحیح. بیرحمانه و سخت گیرانه از خودتان انتقاد کنید. نه به روشی خودآزارانه، بلکه اطمینان یابید به کار ادامه خواهیدداد تا تمام جنبههای همان کار را بهبود دهید. آدمهایی که به لحاظ مالی موفق هستند دست کم یک چیز را بهتر از هرآدمی که اطرافشان هست انجام میدهند(البته در صورتی مفید است که چیزی را انتخاب کنید که برای جهان باشکوه و ارزشمند باشد – و مطمئن باشید برای آن پرداخت هم میشود). برتری و تفوق خودش پاداش است، برتری علاوه بر این که مستلزم پرداخت و ثروت بالاتر است احترام بیشتر، احساس خودیابی بیشتر، سرنوشت باشکوهتر، و حس پیروزی باشکوهتر، را در پی دارد، که اینها شما را به لحاظ غیرپولی غنی و ثروتمند میسازند.
6. فهرستی از 10 نفر از بهترین آدمهای جهان در همان کار را تهیه کنید.
چهطور این 10 آدم را انتخاب کردید؟ چگونه تعیین کردید کدامیک و در چهکاری بهترین بود؟ چگونه موفقیتشان را اندازه گرفتید؟ از آن معیارها برای پیگیری پیشرفتتان به سوی "بهترین شدن” استفاده کنید. اگر نویسنده هستید معیار شما میتواند رتبهبندی آمازون باشد. اگر موسیقیدان هستید میتواند شمار دانلودها از آیتیونز باشد. اگر برنامهنویس هستید، شمار آدمهایی است که از نرمافزارتان استفاده میکنند. اگر استاد هستید میتواند شمار آدمهایی باشد که آموزش و پرورش دادهاید و آنها به کارهای بزرگتر و بهتر رسیدهاند.
اگر خردهفروشی اینترنتی دارید میتواند خریدها به ازای هر بازدید، یا تحویل به موقع، یا نرخ تبدیل و غیره باشد. فقط آدمهای موفق را تحسین نکنید. بلکه نگاهی دقیق و موشکافانه به کارهایشان بیندازید و ببینید چه چیز آنها را موفق ساخته است. سپس از آن معیارها برای ایجاد معیارها و اندازههای موفقیت خودتان استفاده کنید. و بعد…
7. مداوماً پیشرفت خودتان را پیگیری کنید.
ما تمایل داریم چیزی بشویم که اندازه میگیریم، بنابراین پیشرفتتان را دستکم هفتهای یک بار با توجه به اندازههای کلیدی و مهم پیگیری کنید. شاید بخواهید اندازه بگیرید به چند انسان کمک کردهاید. شاید بخواهید بسنجید به چند مشتری خدمت کردهاید. یا شاید در مسیر کارتان بخواهید گامهای کلیدی را برای بهترین شدن در جهان ارزشیابی کنید. شاید ترکیبی از اینها باشد، و حتی بیشتر.
8. برنامههای روزانهی منظم خودتان را اجراکنید تا از پیشرفتتان اطمینان حاصل کنید.
هرگز فراموش نکنید که رسیدن به یک هدف، مبتنی بر ایجاد برنامههای روزانهی منظم و همیشگی است. مثلاً میخواهید یک کتاب 200 صفحهای بنویسید؛ این هدف شما است. سیستم شما برای رسیدن به این هدف میتواند نوشتن 4 صفحه در هر روز باشد، این برنامهی روزانهی شما است. امیدواری، آرزومندی و خیالپروری شما را به اتمام کتاب نمیرساند. ولی چسبیدن و پایبندی دقیق به برنامهی روزانهتان به شما اطمینان میدهد به هدفتان خواهیدرسید.
منبع: مجله موفقیت
8 گام تا عضویت در باشگاه میلیاردر ها
تا به حال به فکر پیوستن به جرگه میلیاردر ها فکر کرده اید؟ شما هم، مثل میلیونها آدم دیگر، دوست دارید میلیاردر بشوید. برای میلیاردر شدن چه راه هایی وجود دارد؟ آیا شما با پیمودن راه های میلیاردر شدن واقعا میلیاردر می شوید؟ چه نوع کارهایی را باید انجام دهید تا شانس پیوستن به باشگاه میلیاردر ها را افزایش دهید؟ در ادامه به این کارها اشاره شده است.البته که پول همهچیز نیست. ابداً نیست. وقتی پای تعریف موفقیت به میان میآید، پول در انتهای فهرست رتبهبندی میشود. تعریف آدمها از موفقیت متفاوت است. تعریف من عبارت است از: موفقیت متقاعد کردن دیگران به این باور است که شما با استعداد هستید. شخصا، پول حالا برای من آن قدرها مهم نیست، ولی اعتراف میکنم، یک زمانی مهم بود(احتمالا به این دلیل که زیاد پول نداشتم).با این حال این نظر من است. ولی، اجازه دهید بگویم پول در فهرست ما جا دارد. و اجازه دهید بگویم، شما هم مثل میلیونها آدم دیگر، دوست دارید میلیاردر بشوید. چه نوع کارهایی را باید انجام دهید تا شانس پیوستن به باشگاه میلیاردر ها را افزایش دهید؟در اینجا گامهایی را پیشنهاد میکنم. این گامها نه تند نه آسان برداشته می شوند. ولی از مسیرهای میانبر و آسان، بسیار شدنیتر و تحققپذیرتر هستند.
1. خودتان را با پول آزار ندهید.با اینکه کاملاً خلاف منطق است، ولی تمرکز لیزری روی اینکه چقدر پول میسازید شما را از کارهایی منحرف میکند که حقیقتاً باید برای ساخت و رشد ثروت انجام دهید. بنابراین چشمداشت و نگاه خود را عوض کنید. "پول را به عنوان هدف اصلی نبینید، بلکه آن را به عنوان محصول فرعی انجام کارهای درست و هدفمند ببینید.”
2. بینید چند نفر حاضرند به شما کمک کنند، حتی اگر کمتعداد باشند.موفقترین آدمهایی را که میشناسم –چه به لحاظ مالی چه غیرمالی- بهطور تکاندهنده و شوکآوری مفید و سودمند هستند. آنها در شناخت آدمهای دیگر و کمک به آنها برای رسیدن به اهدافشان فوقالعاده خوب هستند. آنها میدانند موفقیتشان نهایتاً مبتنی بر موفقیت آدمهای اطرافشان است. بنابراین آنها سخت کار میکنند تا آدمهای دیگر موفق باشند: کارکنانشان، مشتریانشان، عاملان فروش و عرضه کنندگانشان و… چون میدانند اگر اینها موفق شوند، یقیناً به دنبال موفقیت آنها خواهند بود. و به این ترتیب آنها کسب و کار یا شغلی را ساختهاند که میتوان حقیقتاً به آن افتخار کرد.
3. فکر کردن به درآوردن یک میلیارد تومان را متوقف کنید و به خدمت کردن به یک میلیون آدم فکر کنید.وقتی فقط عدهی اندکی مشتری دارید، و هدفتان ساختن پول زیاد است، مشوق شما یافتن راههایی برای گرفتن تا آخرین ریال آنها است. ولی وقتی راهی پیدا کنید که به یک میلیون آدم خدمت کنید، مزایای پرشمار دیگری را در پی خواهد داشت. تأثیر یک تبلیغ یا واژهی شفاهی( که مشتریانتان انجام میدهند) بیاندازه عظیم است. بازخوردی که دریافت میکنید به صورت نمایی بزرگتر می شود – و به همین دلیل واقعا این فرصتهای شما هستند که محصولات و خدماتتان را بهبود میدهند. شما کارمندان بیشتری استخدام خواهیدکرد و از تجربه، مهارت، و ابهت و روح جمعی آنها منتفع خواهید شد. و در این زمان کسب و کار شما به جایی خواهد رسید که هرگز در خواب هم نمیدیدید – چون مشتریان و کارمندانتان شما را به جایی خواهندرساند که حتی نمیتوانستید تصور کنید به یک میلیون آدم با دل و جان خدمت میکنید- و پول خودش به دنبال شما خواهدآمد.
4. پول ساختن را به عنوان راهی برای انجام کارهای بیشتر ببینید.عموماً گفته میشود دو نوع آدم وجود دارد. آنها که چیزهایی را میسازند برای این که فقط پول درآورند: هرقدر که بیشتر بسازند، پول بیشتری هم درمیآورند. آنچه آنها میسازند واقعاً آنقدرها هم برایشان مهم نیست – آنها تا وقتی خواهند ساخت که پرداخت انجام میشود. نوع دوم میخواهند پول بسازند چون به آنها اجازه میدهد چیزهای بیشتری بسازند. آنها میخواهند محصولشان بهبود یابد. آنها میخواهند خط تولیدشان را گسترش دهند. آنها میخواهند کتاب دیگر، ترانه ی دیگر، یا فیلم دیگر خلق کنند.
آنها عاشق چیزی هستند که میسازند و آنها پول ساختن را به عنوان روشی برای انجام کاری حتی بیش از آنچه دوست دارند میبینند. آنها رویای ساختن یک شرکت را در سر میپرورانند که بهترین چیزهای ممکن را میسازد. و پول ساختن روشی است که آن رویا را تغذیه میکند تا شرکتی را که دوست دارند بسازند. با اینکه یقیناً یافتن محصولی که همه آن را بخواهند و بتوان با فروش آن به ثروت رسید امکانپذیر است، ولی موفقترین کسب و کارها در حالی که توسعه و رشد مییابد و پول می سازند، پول حاصله را در یک کسب و کار یا شغل بینهایت فوق العاده بازسرمایهگذاری میکنند."ما فیلم نمیسازیم تا پول بسازیم، پول میسازیم تا فیلمهای بیشتری بسازیم”. والت دیزنی
5. یک کار برتر انجام دهید.
کاری را انتخاب کنید که قبلاً بهتر و برتر از آدمهای دیگر انجام میدادید. فقط یک چیز. دیوانهوار فقط روی همان یک کار تمرکز کنید: کار. آموزش. یادگیری. عمل. ارزشیابی. تصحیح. بیرحمانه و سخت گیرانه از خودتان انتقاد کنید. نه به روشی خودآزارانه، بلکه اطمینان یابید به کار ادامه خواهیدداد تا تمام جنبههای همان کار را بهبود دهید. آدمهایی که به لحاظ مالی موفق هستند دست کم یک چیز را بهتر از هرآدمی که اطرافشان هست انجام میدهند(البته در صورتی مفید است که چیزی را انتخاب کنید که برای جهان باشکوه و ارزشمند باشد – و مطمئن باشید برای آن پرداخت هم میشود). برتری و تفوق خودش پاداش است، برتری علاوه بر این که مستلزم پرداخت و ثروت بالاتر است احترام بیشتر، احساس خودیابی بیشتر، سرنوشت باشکوهتر، و حس پیروزی باشکوهتر، را در پی دارد، که اینها شما را به لحاظ غیرپولی غنی و ثروتمند میسازند.
6. فهرستی از 10 نفر از بهترین آدمهای جهان در همان کار را تهیه کنید.
چهطور این 10 آدم را انتخاب کردید؟ چگونه تعیین کردید کدامیک و در چهکاری بهترین بود؟ چگونه موفقیتشان را اندازه گرفتید؟ از آن معیارها برای پیگیری پیشرفتتان به سوی "بهترین شدن” استفاده کنید. اگر نویسنده هستید معیار شما میتواند رتبهبندی آمازون باشد. اگر موسیقیدان هستید میتواند شمار دانلودها از آیتیونز باشد. اگر برنامهنویس هستید، شمار آدمهایی است که از نرمافزارتان استفاده میکنند. اگر استاد هستید میتواند شمار آدمهایی باشد که آموزش و پرورش دادهاید و آنها به کارهای بزرگتر و بهتر رسیدهاند.
اگر خردهفروشی اینترنتی دارید میتواند خریدها به ازای هر بازدید، یا تحویل به موقع، یا نرخ تبدیل و غیره باشد. فقط آدمهای موفق را تحسین نکنید. بلکه نگاهی دقیق و موشکافانه به کارهایشان بیندازید و ببینید چه چیز آنها را موفق ساخته است. سپس از آن معیارها برای ایجاد معیارها و اندازههای موفقیت خودتان استفاده کنید. و بعد…
7. مداوماً پیشرفت خودتان را پیگیری کنید.
ما تمایل داریم چیزی بشویم که اندازه میگیریم، بنابراین پیشرفتتان را دستکم هفتهای یک بار با توجه به اندازههای کلیدی و مهم پیگیری کنید. شاید بخواهید اندازه بگیرید به چند انسان کمک کردهاید. شاید بخواهید بسنجید به چند مشتری خدمت کردهاید. یا شاید در مسیر کارتان بخواهید گامهای کلیدی را برای بهترین شدن در جهان ارزشیابی کنید. شاید ترکیبی از اینها باشد، و حتی بیشتر.
8. برنامههای روزانهی منظم خودتان را اجراکنید تا از پیشرفتتان اطمینان حاصل کنید.
هرگز فراموش نکنید که رسیدن به یک هدف، مبتنی بر ایجاد برنامههای روزانهی منظم و همیشگی است. مثلاً میخواهید یک کتاب 200 صفحهای بنویسید؛ این هدف شما است. سیستم شما برای رسیدن به این هدف میتواند نوشتن 4 صفحه در هر روز باشد، این برنامهی روزانهی شما است. امیدواری، آرزومندی و خیالپروری شما را به اتمام کتاب نمیرساند. ولی چسبیدن و پایبندی دقیق به برنامهی روزانهتان به شما اطمینان میدهد به هدفتان خواهیدرسید.
منبع: مجله موفقیت
چگونه خدای اعتماد به نفس شویم؟
اعتماد به نفس یکی از کلیدهای موفقیت در زندگی کاری و حرفهای به حساب میآید. افرادی که اعتماد بالایی به تواناییهای خود دارند در جامعه، محیط کاری یا زندگی شخصی راحتتر از سد مشکلات خود رد میشوند. با ما همراه باشید تا نمود بیرونی این عامل را در بدن و به طور کلی زبان بدن یا بادی لنگویج بررسی کنیم.
تحقیقات نشان میدهند که افراد با اعتماد به نفس بالاتر به نسبت افرادی که اعتماد پایینتری به خود دارند به درجات بالاتری از موفقیت میرسند. اگر فکر میکنید به اندازهی کافی اعتماد به نفس بالایی ندارید از بدن خود شروع کنید و چند تکنیک ساده اما کاربردی را یاد بگیرید. با استفاده از زبان بدن، Body Language، میتوان به تمرین اعتماد به نفس پرداخت.
1. سر خود را بالا نگه دارید
افرادی که از اعتماد به نفس بالایی برخوردار هستند هیچوقت به پایین، میز یا پای خود نگاه نمیکنند؛ همیشه سر خود را بالا نگه میدارند و مستقیم را نشانه میروند. برای تمرین این تکنیک فرض کنید که یک نفر همیشه کلهی شما را از پشت به سمت بالا میکشد.
2. استوار بایستید
فیگورهای بدن تاثیر بالایی در درک مخاطب از حالات شما خواهد داشت. بنابراین وقتی ایستاده هستید یا حین راه رفتن خیلی محکم و قوی باشید تا اعتماد به نفس و قدرت شما را نشان دهد. در غیر این صورت پیامی که به مخاطب خود میدهید خوشایند نخواهد بود. شانههای خود را عقب ببرید و عضلات سینهی خود را در حالی که صاف ایستادهاید، رها کنید.
3. پاهای خود را در حالت باز قرار دهید
شاید فکر کنید کسی به پاهای شما توجهی ندارد، اما حالت درست پا قدرت شما را نشان میدهد. پاهای به هم چسبیده معمولا برای افراد خجالتی است. به عنوان یک قاعدهی کلی، پاهای شما باید در راستای شانهها در حالیکه به سمت بیرون اشاره دارند، قرار گیرند. در چنین حالتی اعتماد به نفس بالاتری را به نمایش میگذارید. پس از کنار هم قرار دادن پا یا روی هم انداختن آنها خودداری کنید. در همین حین به جهت پاهای خود نیز دقت کنید. معمولا پاهای باز و به سمت بیرون علاقه، احترام و اعتماد شما را میرسانند در حالیکه پاهای بسته و جهت روبهرو بیمیلی شما را منتقل میکنند.
4. کف دستها را به سمت بالا قرار دهید.
در حین حرف زدن و گفتوگوهای خود فیگورهایی بگیرید که کف دست شما به سمت بالا اشاره کند. چنین حالتی صداقت شما را در گفتار و رفتار به مخاطب میرساند.
5. دستهای خود را پنهان نکنید
دستهای خود را هیچوقت پنهان نکنید. قرار دادن دستها در جیب بدترین کار است و اعتماد به نفس پایین، استرس و نگرانی شما را به مخاطب منتقل میکند. بنابراین دستهای خود را همواره در معرض دید مخاطب قرار دهید. دست به سینه ایستادن هم تاثیر مشابهی چون پنهان کردن دارد و کمی غیرمودبانه به نظر میرسد.
6. ارتباط چشمی بسیار بااهمیت است
ارتباط چشمی یکی از مهمترین تکنیکهایی است که در زبان بدن کاربرد دارد که صداقت و اعتماد به نفس بالای شما را به فرد منتقل میکند. اگر این کار برای شما سخت است میتوان در حین حرف زدن دو ثانیه به بینی، دو ثانیه به چشمها، دو ثانیه به لب و دو ثانیه به کل صورت فرد خیره شد. چنین چرخشی در نگاه، شما را خسته و مخاطب را معذب نمیکند.
7. تپق نزنید
یکی از راههای سنجش اعتماد به نفس بررسی طرز حرف زدن، لحن و انتخاب کلمات است. بنابراین حجم صدا و نوع حرف زدن شما تاثیر به سزایی در مخاطب خواهد گذاشت. برای رسیدن به نتیجهی مطلوب ماهیچههای شکم خود را به سمت داخل ببرید، بدین شکل صدا قویتر و اعتماد به نفس شما بالاتر به نظر میرسد. در مرحلهی بعد تلاش کنید که جملاتی صریح، کوتاه و به دور از تپق بیان کنید. برای جذابتر شدن مکالمهی خود نیز میتوان تن صدا را تغییر داد.
8. خود را مشتاق نشان دهید
اینکه دیگران در مورد شما چه فکری میکنند اصلا مهم نیست، به مخاطب خود فکر کنید. بنابراین وقتی درگیر یک مکالمه هستید به جای اینکه به خود توجه داشته باشید به مخاطب خود و پیامهای رد و بدل شده تمرکز کنید. در یک رابطهی کلامی خود را مشتاق نشان دهید. خیلی مهم است که اطرافیان شما اعتماد به نفس شما را از آنچه هست بیشتر در نظر بگیرند. بنابراین با انجام یک سری تکنیکهای سادهی زبان بدن میتوان به درجهی بالاتری از اعتماد به نفس رسید.
منبع: مجله موفقیت
آزمون شکل گیری مفهوم ویگوتسکی
ویگوتسکی این آزمون را به تفصیل شرح نمی دهد. بنابراین شرح آزمون ازکتاب تفکر مفهومی در اسکیزوفرنیا اثر "هانفمن وکازانین" انتخاب شده است. این آزمون در واقع فرایند مفهوم سازی یا شکل گیری مفهوم را در آزمودنی می سنجد. به محض اینکه آزمودنی مطابق دستورالعمل شروع به کارمی کند، کار را با طبقه بندی بر اساس شکل یا رنگی انجام می دهد. اما مجرد اینکه توسط آزمونگر تصحیح می شود، وبه کشفی نایل می آید، کلمات از نظر او نماینده انواع معینی از مهره ها می گردد ( مثلا " ژاس " نماینده بلند وبزرگ وغیره ) وبدین ترتیب مفاهیم تازه ای خلق می شوند که در زبان وی نامی برای آنها وجود ندارد. بر هیمن روال شخص قادر می شود چهارنوع مهره را براساس کلمات بی معنی از هم جدا کند وآزمایش را به انجام برساند.
بنابراین کابرد مفاهیم از ارزش کارکردی معینی در توانایی لازم برای انجام این آزمون برخوردار است. با توجه به چگونگی گروه هایی که آزمودنی تشکیل می دهد ونیز با توجه به روشی که او در گروه سازی پیش می گیرد، می توان دریافت که آیا وی واقعا در حل مساله از تفکر مفهومی استفاده می کند یا نه. تقریبا هر گامی که در استدلال او به پیش نهاده می شود، درجابجایی مهره ها از جانب وی منعکس می شود. نخستین روی آوری آزمودنی به مساله، چگونگی برخورد او با مهره نمونه، پاسخ او به اصلاحی که از سوی آزماینده صورت می گیرد، پیدا کردن راه حل همه این مراحل آزمایش داده هایی فراهم می آورد که می توان از آنها به عنوان نشانه هایی از سطح تفکر آزمودنی استفاده کرد.
این آزمون از22 مهره چوبی تشکیل یافته است که از لحاظ رنگ، شکل، ارتفاع وسطح با هم فرق دارند. در بین این مهره ها، 5 رنگی مختلف، 6 شکل مختلف، دونوع ارتفاع متفاوت ( بلند وکوتاه ) ودو اندازه مختلف از حیث سطح مقطعی ( بزرگ وکوچک ) وجود دارد. در زیر هر کدام از این مهره ها یکی از این چهار کلمه بی معنی نوشته شده است. cev, mun, bik, lag آزمودنی این کلمات را نمی بیند.
قسمت زیرین همه مهره ها بلندو بزرگ کلمه lag ، زیر همه مهره های کوتاه وبزرگ کلمه bik ، زیر همه مهره های کوچک وبلند کلمه mur و زیر همه مهر های کوچک وکوتاه کلمه vev نوشته شده است. این کلمات ربطی به رنگ و شکل ندارد. بخاطر آشنا نبودن تمام آزمودنیهای ایرانی به حروف انگلیسی، در یکی از کلاسهای روان شناسی بالینی به ترتیب معادلهای " هام "، " ژاس"، " زیم" و " لوش" بجای این کلما انتخاب گردید.
دراین آزمون، آزمودنی یاد می گیرد که برای حل مساله محرکهای معینی باید بر اساس برخی خصوصیات مشترک طبقه بندی گردد وتمام این محرکها نام همسانی دارد. بنابراین آزمودنیها دراین آزمون فرضیه می سازد، آن را آزمایش می کنند ودرمورد آن تجدید نظر می نمایند وممکن است مفاهیمی را نیز شکل دهند. گاه این فرایند آنقدر سریع اتفاق می افتدکه کشف آن بجز از راه گزارشهای کلامی مفاهیمی که فرد کشف می کند غیر ممکن می گردد.
به همراه 2 مقاله مرتبط به صورت رایگان
دریافت آزمون شکل گیری مفهوم ویگوتسکی
مشاهده لیست همه ی پرسشنامه های استاندارد
مطالب جدید تر | مطالب قدیمی تر |
.: Weblog Themes By Pichak :.